loading...
دبیرستان آیت الله مشکینی
محمدصادق حسینی بازدید : 184 دوشنبه 06 آبان 1392 نظرات (1)
محمدصادق حسینی بازدید : 106 سه شنبه 01 بهمن 1392 نظرات (0)
شرح حدیثی از حضرت امام محمد باقر عليه‌السّلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در جلسه درس خارج فقه ِ ششم دی‌ماه 89 (بیست و یكم محرم‌الحرام 1432):
* 
«قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَ يَجِي‏ءُ أَحَدُكُمْ إِلَى أَخِيهِ فَيُدْخِلُ يَدَهُ فِی كِيسِهِ فَيَأْخُذُ حَاجَتَهُ فَلَا يَدْفَعُهُ فَقُلْتُ مَا أَعْرِفُ ذَلِكَ فِينَا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَا شَيْ‏ءَ إِذاً قُلْتُ فَالْهَلَاكُ إِذاً فَقَالَ إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يُعْطَوْا أَحْلَامَهُمْ بَعْد».
كافى، ج 2، ص 174
* 
فى الكافى، عن الباقر (عليه‌السّلام)؛ «أ يجى‌ء احدكم الى اخيه فيدخل يده فى كيسه فيأخذ حاجته فلا يدفعه». حضرت امام محمد باقر (عليه‌السّلام) از يكى از اصحابشان سؤال ميكنند - كه اين مقدمه ديگر ذكر نشده كه آن صحابى كه بود و چه سؤال كرده بود و از كجا آمده بود؛ اينها ديگر توى اين روايت نيست - كه آيا در آنجائى كه شما هستيد، وضعيت اينجورى است كه يكى از شماها بيايد دستش را توى جيب برادر دينى‌اش بكند و هر چه كه لازم دارد، از توى جيب او بردارد، او هم ناراحت نشود؟ به اين حد رسيده‌ايد كه جيبتان براى همديگر رايگان باشد؟

مرحوم حرزالدين نقل ميكند كه شيخ خضر در زمان مرحوم كاشف‌الغطاء از علماى بزرگ بود و خيلى مورد توجه مردم قرار داشت. ميگويد در روز عيد، مردم نجف و عشاير و اينها كه به شيخ خضر علاقه داشتند، منزل او آمدند و هدايا آوردند - پول آوردند، طلا آوردند - و همين طور جلوى ايشان ميگذاشتند و ايشان هم آن پولها و طلاها را جلوى دستش گذاشته بود و همان طور روى هم كوت شده بود. بعد شيخ جعفر كاشف‌الغطاء آمد. معلوم ميشود آن وقتها هنوز شيخ جعفر به مقام رياست نرسيده بود. ايشان آمد و نشست و چشمش به اين پولها و طلاها افتاد. بعد يواش‌يواش نزديك ظهر شد و مردم رفتند. شيخ جعفر بلند شد گوشه‌ى عبايش را پهن كرد و اين طلاها و پولها را گوشه‌ى عبايش ريخت و گفت خداحافظ شما، و رفت! شيخ خضر هم نگاهى كرد و چيزى نگفت؛ كأن لم يكن شيئاً مذكورا!

حالا اين قصه‌اى كه نقل كردم، دنباله هم دارد، كه دنباله‌هايش باز از اين جالبتر هم هست. به هر حال حضرت سؤال ميكنند كه در اموال شخصى، شما اينجور هستيد كه مثلاً قبايتان را آنجا آويزان كرده‌ايد، رفيقتان مى‌آيد دست ميكند توى جيب قباى شما و يك مقدار پولى كه لازم دارد، برميدارد و بقيه‌اش را آنجا ميگذارد و بعد راه مى‌افتد ميرود، به شما هم اصلاً برنخورد و ناراحت نشويد؟ چنين وضعى بين شما هست؟ «فقيل ما اعرف ذلك فينا». آن راوى گفت كه در بين خودمان اينجور وضعى نيست. «فقال فلا شى‌ء اذاً»؛ فرمود: پس هنوز خبرى نيست، هنوز چيزى نيست.

من اينجا اين حاشيه را اضافه كنم كه اين مالِ زمان امام باقر (عليه الصّلاة و السّلام) است. در آن زمان، شيعه تدريجاً داشت شكل ميگرفت. بعد از حادثه‌ى عاشورا، در ظرف اين 33 سال، 34 سالى كه دوران امام سجاد (عليه الصّلاة و السّلام) بود، تدريجاً و يواش‌يواش مردم جمع ميشدند؛ چون بعد از حادثه‌ى عاشورا، آن شدت عملى كه به خرج داده شده بود، شيعه را متفرق كرد؛ بعضى‌ها برگشتند، بعضى‌ها منصرف شدند، بعضى‌ها از ولايت اهل بيت پشيمان شدند؛ هر كسى به يك طرفى رفت. در اين 34 سال، يواش‌يواش مردم جمع شدند. در زمان امام باقر (عليه الصّلاة و السّلام) مردم بيشتر جمع شدند. مردم تدريجاً در شهرها، در نقاط مختلف، نزديك و دور، جمع ميشدند. اين مال آن وقت است كه حضرت ميخواهند بگويند اين كانونهاى تشيع را بايد در سرتاسر دنياى اسلام اينجورى تشكيل دهيد، اينجور با هم باصفا باشيد.

حضرت وقتى فرمودند «فلا شى‌ء» - هنوز هيچ خبرى نيست؛ آنى كه بايد بشود، نشده است - آن طرف ترسيد؛ «قيل فالهلاك اذاً؟». «هلاك» در اينجا و در خيلى جاهاى ديگر به معناى مردن نيست؛ به معناى بدبخت شدن است: يعنى پس ديگر بدبخت شديم آقا؟ ديگر هيچى نيست؟ «فقال انّ القوم لم‌يعطوا احلامهم بعد». «احلام» در اينجا جمع «حلم» است. ماده‌ى «حَلُمَ يَحلُمُ» به معناى حلم ورزيدن است؛ با «حَلَمَ يَحلُمُ» كه به معناى رؤيا و اضغاث احلامى كه در قرآن هست، تفاوت دارد؛ آن از باب نَصَرَ يَنصُرُ است، حَلَمَ يَحلُمُ است؛ اين از باب شَرُفَ يَشرُفُ است؛ حَلُمَ يَحلُمُ. اينجا احلام جمع حلم است. پس هنوز به آن بردبارى و آن ظرفيت لازم نرسيده‌ايد. بنابراين به معناى هلاك نيست كه بگوئيم نابود شديد، عذاب خدا گريبان شما را گرفت؛ نه، به معناى اين است كه هنوز آن ظرفيت لازم را پيدا نكرده‌ايد.

محمدصادق حسینی بازدید : 93 سه شنبه 01 بهمن 1392 نظرات (0)
شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در جلسه درس خارج فقه ِ پنجم دی‌ماه 89 (بیستم محرم‌الحرام 1432):
*
«عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ كُنْتُ أَطُوفُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَعَرَضَ لِی رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا كَانَ سَأَلَنِی الذَّهَابَ مَعَهُ فِی حَاجَةٍ فَأَشَارَ إِلَيَّ فَكَرِهْتُ أَنْ أَدَعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَذْهَبَ إِلَيْهِ فَبَيْنَا أَنَا أَطُوفُ إِذْ أَشَارَ إِلَيَّ أَيْضاً فَرَآهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ يَا أَبَانُ إِيَّاكَ يُرِيدُ هَذَا قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَمَنْ هُوَ قُلْتُ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ هُوَ عَلَى مِثْلِ مَا أَنْتَ عَلَيْهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَاذْهَبْ إِلَيْهِ قُلْتُ فَأَقْطَعُ الطَّوَافَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ إِنْ كَانَ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَذَهَبْتُ مَعَهُ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَيْهِ بَعْدُ فَسَأَلْتُهُ فَقُلْتُ أَخْبِرْنِی عَنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ فَقَالَ يَا أَبَانُ دَعْهُ لَا تَرِدْهُ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ...»
شافی، جلد 1، حدیث 1506
* 
فی الكافی، عن ابان بن تغلب، قال: «كنت اطوف مع ابی‌عبدالله(علیه السلام) فعرض لی رجل من اصحابنا كان سالنی الذهاب معه فی حاجه». ابان بن تغلب میگوید: یكی از اصحابمان -از برادران شیعه- از من خواسته بود كه برای انجام یك حاجتی با او بروم و یك كاری را برایش انجام دهم.
حالا ابان بن تغلب با حضرت ابی‌عبدالله [امام صادق] (علیه السلام) در حال طواف گرد خانه‌ی خداست. «فاشار الیّ». آن برادری كه از من درخواست كرده بود با او بروم و كاری برایش انجام دهم، در اثنای طواف به من اینجوری اشاره كرد كه بیا. «فكرهت ان ادع اباعبدالله(علیه السلام) و اذهب الیه؛ دلم نخواست كه در حال طواف، حضرت را رها كنم و سراغ او بروم. خب، واقعاً هم چه اقبال بزرگی است كه انسان با امام معصوم گرد خانه‌ی خدا طواف كند.
«فبینا انا اطوف اذ اشار الیّ ایضا». در اثنای طواف، باز رسیدیم به آنجایی كه آن مرد از دور ایستاده بود و باز دوباره به من اشاره كرد. «فراه ابوعبدالله (علیه السلام)»؛ این دفعه، حضرت چشمشان افتاد و او را دیدند. «فقال یا ابان ایاك یرید هذا؟»؛ [فرمودند:] این شخص با تو كار دارد؟ «قلت نعم.قال فمن هو؟»؛ او كیست؟ «فقلت رجل من اصحابنا»؛ از خود ماست، از برادران شیعه‌ی ماست. «قال هو علی مثل ما انت علیه؟»؛ [فرمودند:] آیا همان عقایدی را كه تو در باب امامت داری او هم بر همان عقاید است؟ «قلت نعم. قال فاذهب الیه». [گفتم: آری،] فرمود: پس برو ببین چه می‌گوید. «قلت فاقطع الطواف؟»؛ [عرض كردم] من در حال عبادتم و دارم طواف میكنم، طواف را قطع كنم؟ «قال نعم» [فرمودند: بلی]. حالا اینجا این فقیه را ببینید – ابان فقیه است- او میخواهد از فرصت استفاده كند و یك مسئله شرعی را یاد بگیرد. «قلت و ان كان طواف الفریضه؟»؛ [پرسیدم:] حتی اگر طوافِ فریضه هم بود، باز قطع كنم و بروم؟ «قال نعم»؛ حضرت فرمودند: بله، حتی در وسط طواف فریضه وقتی برادر تو با تو كاری دارد، از تو درخواستی میكند، باید طواف را قطع كنی و بروی. «قال فذهبت معه»؛ خوب، اطاعت كردم و جدا شدم، با آن شخص رفتم.
«ثمّ دخلت علیه بعد»؛ بعد آمدم خدمت حضرت، «فسألته فقلت اخبرنی عن حقّ المؤمن علی المؤمن»؛ [و پرسیدم:] این چه حقی است كه اینجور ایجاب میكند انسان طواف واجب را هم قطع كند؟ حق مؤمن را سؤال كردم. حضرت میفرمایند كه [فقال: یا ابان] «دعه لاتردَّه»؛ رها كن دیگر، سؤال نكن. لاترده یعنی این سؤال را تكرار نكن. «قلت بلی جعلت فداك»؛ [عرض كردم:] چرا، سؤال میكنم. اصرار كردم و بعد حضرت شروع كردند حقوق مؤمن را گفتن. علت این هم كه میفرمودند سؤال نكن، این است كه وقتی دانستی، گیر می‌افتی و مجبوری عمل كنی. اینجا دیگر روایت مفصل است كه ما نمیخوانیم. شبیه این، روایت دیگری هم بود از معلّی‌بن‌خنیس كه از حضرت سؤال میكند حق مؤمن چیست.

حالا درباره‌ی جزئیات روایتی عرض كردم و لوازمی كه آن روایت دارد، بحثهای فراوانی وجود دارد. غرض، این تكه‌اش برای ما  این اهمیت را دارد كه به حقوق مؤمنین توجه كنیم.

محمدصادق حسینی بازدید : 93 سه شنبه 01 بهمن 1392 نظرات (0)
شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در جلسه درس خارج فقه ِ سی‌ام آذرماه 89 (پانزدهم محرم‌الحرام 1432)
* 
«‫عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الْمُؤْمِنُونَ خَدَمٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قُیل وَ كَيْفَ يَكُونُونَ خَدَماً بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قَالَ يُفِيدُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً...»
كافى، ج 2، ص 167
* 
فى الكافى، عن الصّادق (عليه‌السّلام): «المؤمنون خدم بعضهم لبعض»؛ حضرت امام صادق علیه‌السلام فرمودند: مؤمنين، خدمتگاران يكديگرند. خدم، جمع خادم است؛ يعنى خدمتگاران. در فارسى، ما براى كلمه‌ى خدم ميگوئيم خدمتگار؛ كه محترمانه‌اش كلمه‌ى «خدمتگار» است، و غيرمحترمانه‌اش كلمه‌ى «نوكر» است، نه خدمتگزار. تعبير خدمتگزار، يك تعبير ديگرى است و در فارسى يك معناى عرفىِ ديگرى دارد، كه متفاوت است با معناى خدمتگار. خدم، جمع خادم است. خادم به همان معناى خدمتگار است. ميگويد: مؤمنين خدمتگارهاى همديگرند. [خب مستمعین]، تعجب كردند: چطور؟ همه خدمتگار همديگر هستند؟ يا به تعبير عرفى‌تر، همه نوكر همند؟ «قيل و كيف يكونون خدما بعضهم لبعض»؛ چه جور ميشود كه بعضى، بعضى ديگر را خدمتگار باشند؟ يعنى مثلاً بروند خانه‌هاى همديگر، خدمتگارى كنند؟ فرمود: «يفيد بعضهم بعضا»؛ [یعنی] به هم فايده برسانند. پس فايده رساندن مؤمنين به يكديگر، خدمتگارى به آنهاست؛ [و در آن] منّتى وجود ندارد؛ نكته اين است.

اگر چنانچه ما به هم خدمتى كرديم و به يكديگر فايده‌اى رسانديم، چه در عرضِ هم باشيم - مثل ما مردم معمولى كوچه و بازار كه به حسب شأن اجتماعى، در عرض يكديگر قرار داريم - چه آن كسى كه به حسب موقعيت اجتماعى، شأن بالاترى دارد؛ مثلاً رئيس يك تشكيلاتى است، ديگر نبايد سر يكديگر منّتى داشته باشيم. به نظر ما نكته‌ى اين حديث، تنها اين نيست كه افراد بايد به هم نفع برسانند؛ بلكه اين هم هست كه اين نفع رساندن موجب منّت نباشد، تا اين خدمتى را كه ميكنند، با منّت گذاشتن باطل نكنند.

محمدصادق حسینی بازدید : 101 سه شنبه 01 بهمن 1392 نظرات (0)
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif سيد على حسینی خامنه‌اى فرزند مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنه‌اى، در فروردین‌ماه سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. او دومين پسر خانواده بود و زندگى مرحوم سيد جواد خامنه‌اى هم مانند بيشتر روحانيون و مدرسان علوم دينى، بسيار ساده: «پدرم روحانى معروفى بود، اما خيلى پارسا و گوشه‌گير [...] زندگى ما به‌سختى مى‌گذشت. من يادم هست شب‌هايى اتفاق مى‌افتاد كه در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت براى ما شام تهيه مى‌كرد. [...] آن شام هم نان و كشمش بود.»

خانه‌ی ما در خیابان خسروی نو بود... فیلم
خانه‌اى كه خانواده‌ی سيد جواد در آن زندگى مى‌كردند در یكی از محله‌های فقیرنشین مشهد بود: «منزل پدرى من كه در آن متولد شده‌ام، تا چهار پنج سالگى من، يك خانه‌ی  ۶۰ ـ ۷۰  مترى در محله‌ی فقيرنشين مشهد بود كه فقط يك اتاق داشت و يك زيرزمين تاريك و خفه‌اى! هنگامى كه براى پدرم ميهمان مى‌آمد -و معمولاً پدر بنا بر اين كه روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت- همه‌ی ما بايد به زيرزمين مى‌رفتيم تا مهمان برود. بعد عده‌اى كه به پدر ارادتى داشتند، زمين كوچكى را كنار اين منزل خريده به آن اضافه كردند و ما داراى سه اتاق شديم.»

رهبر انقلاب از دوران كودكى در خانواده‌اى فقير اما روحانى پرورش يافتند و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگشان سيد محمد برای یادگیری الفبا و قرآن مجید، به مكتب‌خانه رفتند و پس از آن در مدرسه‌ی تازه‌تأسيس اسلامى «دارالتعليم ديانتى» ثبت نام كردند و دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  الف. زندگی علمی - طلبگی

* ۱۳۳۰
سیدعلی از دوازده سالگی و با رفتن به مدرسه‌ی علمیه‌ی سلیمان‌خان و سپس نواب مشهد، پس از آموختن مقدمات علوم حوزوی، فراگیری دروس سطح همچون معالم، قوانین، شرح لمعه، رسائل، مكاسب و كفایه را از اساتیدی همچون حضرات آیات میرزا احمد مدرس یزدی، حاج شیخ هاشم قزوینی و سید جلیل حسینی سیستانی ادامه داد. اما آن استادی كه سیدعلی نوجوان از او استفاده‌های فراوانی در دروس سطح برد، كسی جز پدرش نبود؛ یعنی مرحوم آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای كه از آیات عظامی همچون نائینی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی اجازه‌ی اجتهاد داشت. http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/5467/H/139103200007220710_5467.jpg

* ۱۳۳۴
شانزده سالگی سنی بود كه آقاسیدعلی حضور در درس خارج فقه آیت‌الله‌العظمی سید محمدهادی میلانی را آغاز كرد. ایشان همزمان در جلسات مرحوم حاج میرزاجوادآقا تهرانی نیز شركت می‌كرد. مباحث این جلسات بیشتر به نقد و رد كتاب فلسفه‌ی منظومه‌ی ملاهادی سبزواری می‌گذشت. علاوه بر این و به دلیل علاقه‌ی آقاسیدعلی به فلسفه و به سبب جوّ ضد فلسفه‌ی آن روزهای مشهد، او ناگزیر بود كه در درس مرحوم آقا شیخ رضا ایسی- از اساتید فلسفه‌ی مورد وثوق حضرت آیت‌الله میلانی- به صورت پنهانی و خصوصی شركت كند.
محمدصادق حسینی بازدید : 111 شنبه 28 دی 1392 نظرات (0)
به مناسبت میلاد رسول اکرم (ص) و ولادت حضرت امام جعفر صادق(ع) برای شما اس ام اس های مخصوص این مناسبت را قرار دادیم.

مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد

مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد

تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری

بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد

مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد

اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد

اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست

دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست

روز میـلادت شدم مست می عرفان تو

آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو . . .

امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت

در  شـــــام  ولادت دو  قــطب عالم / تبریک به  صــاحب الزمان (عج) باید گفت . . .

گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند

عرشیان و فرشیان نام محمّد می‌برند

ولادت حضرت محمد بر شما مبارک

محمّد وارث پیغمبران است / که او سلطانِ شهرِ دلبران است

به حق فرمود حق لایزالی / محمّد علت خلقِ جهان است . . .

میلاد خاتم پیامبران بر شما مبارک

دو چشمِ آمنه بر روی احمد / گره خورده دلش بر موی احمد

گهی خندان گهی محو تماشا / چو می‌بیند خمِ ابروی احمد

خجسته میلاد پیامبر اکرم مبارک باد

جهان را حق به عشقش آفریده / وجودش کلِ هستی را خریده

بگویم از مه رویِ محمّد / کسی زیباتر از او را ندیده . . .

جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر

منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر

بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى

دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر . . .

مژده که میلاد شه خاتم است

عید سعید نبى اکرم است

مژده که مسرورى عالم رسید

خرمى عالم و آدم رسید . . .

خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست

بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست

در آسمان دلبری و آستان عشق

نور جمال دلبر ما را مثال نیست . . .



محمدصادق حسینی بازدید : 106 چهارشنبه 25 دی 1392 نظرات (0)

اگر انسان قدرت ضبط و حفظ دانسته ها و بیاد آوردن آنها را در زمان مناسب نداشته باشد ،تعلیم و تربیت برای او هیچگونه سودی نخواهد داشت. چون هر اندیشه و هر نوع عملی (هرچند ساده و معمولی ) را برای همیشه به فراموشی می سپارد ،لذا آموزش نیز بی فایده خواهد بود. در این حالت حتی افکار نیز نمی توانند در ذهن وی شکل بگیرند زیرا هوش و ذکاوت انسان در طول گذشت زمان تمرین داده شده و رشد می کند . به همین دلیل ،اعمال وی ضرورتا به صورت متوالی ایجاد می شود که بدون حافظه ،اندیشه همراه باهر یک از این اعمال ایجاد شده از بین می رود.

تربیت حافظه به خودی خود نیز ،بیش از آنچه که تصور می شود ،مفید است، زیرا هنگامی که هر نوع کار ذهنی را تقویت کنیم سایر اعمال فکری نظیر تمرکز ، قوه تشخیص و منطق نیز رشد می کند. این امر احتمالا به این دلیل است که تمام اعمال فکری و ذهنی ما دارای یک روند اولیه مشابه و یک حالت کلی فکر کردن است که در خطوط اصلی غیر قابل تغییر می باشد. به همین دلیل ،اعمال مختلف روان ما بر اثر تقویت حافظه بهبود یافته و در عین حال گسترده تر و قویتر می شوند.

در زندگی روزمره ،ابزار شناخت ، عملکرد و در نتیجه عناصر ارزشمند شخصیت ما ،به حافظه متکی است. به عنوان مثال می توان از گسترش و افزایش دانسته ها ،مهارت ها ،قدرت استدلال ،غنا و تنوع حالات ،سرعت انتقال ،زمینه های تصمیم گیری و قابلیت تطبیق با شرایط مختلف را نام برد.به طور یقین در آزمونها و امتحاناتی که معمولا به حفظ کردن یک دایرةالمعارف واقعی نیاز است و در زمینه آموزش ،ادبیات ،سیاست و صنعت و کلیه اموری که دانسته های قبلی در آنها نقش هدایت کننده ای برای آینده دارد و سرانجام در هنرهای زیبا که سوای توانایی های خاص ،نیازمند فرهنگ عمیقی نیز هست ، حافظه همواره ضروری استبه عبارت دیگر ،دانش آموزی که خود را برای آزمون یا امتحانی آماده می سازد ،استادی که تدریس می کند ، نویسنده یا شاعری که موضوعی را در ذهن خود می پروارند ،تاریخ شناس و یا متخصص علومی که باید متون بیشماری را که قبلا مطالعه ،طبقه بندی ،هماهنگ و ترجمه کرده است بکار برد،،کارمندی که در مشکلات و احتمالات زندگی روزمره گرفتار شده است و ... همه و همه به یک حافظه فعال ،هوشیار ،زنده و مطمئن نیاز دارند.

نویسنده کتاب "چگونه حافظه برتر داشته باشیم؟ "بیان می کند که « تربیت حافظه به خودی خود نیز ،بیش از آنچه که تصور می شود ،مفید است، زیرا هنگامی که هر نوع کار ذهنی را تقویت کنیم (در این کتاب حافظه مورد نظر است)سایر اعمال فکری نظیر تمرکز ، قوه تشخیص و منطق نیز رشد می کند. این امر احتمالا به این دلیل است که تمام اعمال فکری و ذهنی ما دارای یک روند اولیه مشابه و یک حالت کلی فکر کردن است که در خطوط اصلی غیر قابل تغییر می باشد. به همین دلیل ،اعمال مختلف روان ما بر اثر تقویت حافظه بهبود یافته و در عین حال گسترده تر و قویتر می شوند.بی شک مطالعه این کتاب را به تمام افراد که در زندگی روزمره از حافظه خود شکایت دارند پیشنهاد می کنم . ولی من آن را خصوصا به تعداد بیشماری از محصلین که برای موفقیت در آزمونها باید دارای حافظه قوی،انعطاف پذیر و سریع باشند و همچنین والدینی که می توانند با استفاده از رهنمودهای این کتاب سهم بیشتری در موفقیت فرزندان خود داشته باشند هدیه می کنم.برای افرادی که دچار حالات فراموشی (که گاهی سبک و گاهی عمیق است ) می شوند و همچنین تمام خوانندگان و محصلینی که مایلند حافظه خود را تقویت کرده و رشد دهند

کتاب حاضر راهنمایی‌ عملی‌ است‌ که‌ به‌ شما امکان‌ می‌دهد حافظه‌ای‌ قوی‌، سریع‌ و مطمئن‌ را در خود به‌وجود آورید و آن‌ را حفظ‌ کنید.جنبه‌ فیزیولوژیکی‌ عملکرد و تربیت‌ حافظه‌ در این‌ کتاب‌ به‌ شکل‌ گسترده‌ای‌ مورد بررسی‌ قرار گرفته‌ و نویسنده‌ تأثیر برخی‌ مواد معدنی‌ و ویتامین‌ها را بر عملکرد حافظه‌ مطرح‌ ساخته‌است‌.

این کتاب دارای 14 فصل است که در فصل اول با عنوان حافظه چیست به شناخت ماهیت این عملکرد ذهنی پرداخته شده است و سپس در فصول بعدی بیماری های آن  و امکانات بسیار زیاد آن نیز تشریح شده است. پس از آن ،توصیه هایی نیز در رابطه با رژیم غذایی به عبارت دیگر اینکه کدامیک از مواد غذایی برای حافظه و به طور کلی کار فکری و ذهنی مفید است ارائه شده است. ضمنا در ارتباط با این نظریات ،نویسنده تمرینات تنفسی و یونیزه کردن منفی هوا را که به مقدار قابل ملاحظه ای ،حافظه و تمرکز را تقویت می کند شرح داده است.علاوه بر آن ،درمانهای پزشکی حواس پرتی را توضیح داده است.  پس از بررسی این مسائل ،یکی از نکات اساسی کتاب به مسئله چگونه می توان حافظه و توجه را از طریق تمرینات روان شناسی مناسب تقویت کرد اختصاص یافته است . سپس نویسنده مشخص خواهد کرد که چگونه می توان ضمیر ناخودآگاه را در خدمت حافظه به کار گرفت و به دنبال آن چند روش حفظ کردن و بخشی که به آموزش حافظه کودکان اختصاص داده شده مطرح خواهد شد و بالاخره این کتاب با تشریح یک رشته تمرینات که به نوعی سرگرم کننده بوده و به نحو خارق العاده ای حافظه را تقویت می کند به پایان خواهد رسید.


محمدصادق حسینی بازدید : 119 چهارشنبه 25 دی 1392 نظرات (0)

امام سجاد علیه السلام نه تنها مایه زینت عبادت كنندگان بود و ملقب به «زین العابدین» بلكه با عبادت خود، عبادت را آبرو و با سجده هایش ، سجده را زینت بخشید و با ادعیه بی مثالش ، دعا را در ذائقه بشر شیرین نمود و با گریه های طولانیش جزء پنج گریه كننده عالم قرار گرفت!

امام خمینی (ره) در همین رابطه می فرماید :

«ما مفتخریم ادعیه حیات بخش كه آن را قرآن صاعد می خوانند از ائمه معصومین ماست، ما [مفتخریم] به [این كه] مناجات شعبانیه امامان و دعای عرفات حسین بن علی علیهماالسلام و صحیفه سجادیه این زبور آل محمد و صحیفه فاطمیه كه كتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ماست ». (1)

و در جایی دیگر راجع به مناجات ابوحمزه می فرمایند : «دعای ابوحمزه... از بالاترین مظاهر عبودیت است و دعایی بدین مثابه در لسان عبودیت و ادب بَین یدی الله در بین بشر نیست».(2)

زیباترین ادعیه و مناجات ها در عالم اسلام و بلكه در بین بشریت از آن امام سجاد علیه السلام است كه زینت دین اسلام می باشد. چگونه می توان زیبایی های مناجات ابوحمزه و مناجات شعبانیه و دعای مكارم الأخلاق و مناجات خمس عشر و سائر ادعیه منقول از حضرتش را شرح داد و چه كسی را توانایی آن است كه الحان عندلیب باغ بهشت را تقریر نماید و دعوی این را بنماید كه جرعه ای از این بحر بی كران نوشیده است ؟!

قریب به صد دعای مفصل كه بعضی از آن ها بسیار طولانی است از امام سجاد، علی بن الحسین علیهماالسلام به ما رسیده است كه باید قدر این گنجینه از جانب شیعه دانسته شود و در اطلاع یافتن بر آن و تدبر در آن و نشر و ترویجش در بین سائر فرق اسلامی و غیر اسلامی كوتاهی ننماید !

اگر روش اعجازآمیز امام سجاد علیه السلام در دعا كردن نبود، ما امروز ادب حرف زدن با خدا و حاجت خواستن را نمی دانستیم و نمی توانستیم با خدا بهتر از آن گونه كه آن شبان هم عصر موسی علیه السلام مناجات می نمود ، مناجات نماییم !

من نمی گویم مناجات آن بزرگواران برای تعلیم عباد است زیرا این كلام بی مغز باطلی است كه صادر شده از جهل به مقام ربوبیت و معارف اهل البیت ، خوف و خشیت آنها از همه كس بیشتر بوده و عظمت و جلال حق در قلب آنها از هر كس بیشتر تجلی نموده، لكن می گویم باید بندگان خدا از آنها كیفیت عبودیت و سلوك الی الله را تعلم كنند

مشاهده كن كه حضرتش با آن همه عبادت كه به شمه ای از آن در نوشته قبلی اشاره نمودیم (3) در دعایی كه به ابوحمزه ثِمالی تعلیم نمود، می فرماید : «و ما أنا یا ربّ و ما خطری» یعنی خدایا من چیستم و چه اهمیتی دارم ؟!

شاید بتوان گفت كه این جملات متواضعانه در برابر خداوند اوج این دعا می باشد !

در جای دیگری از همین دعا می فرمایند : «فمن یكون أسوأ حال منی إن أنا نقلت علی مثل حالی إلی قبری» چه كسی حالش از من بدتر خواهد بود اگر من با همین حالت فعلی ام به عالم قبر منتقل شوم !!

چون سخن بدین جا منتهی شد بسیار مناسب می دانم برخی از فرمایشات امام خمینی (ره) را در این مقال بگنجانم :

«آیا نجات از عقوبات الهی و گریز از عقبات هولناك و آتش جهنم به آسانی ممكن خواهد بود؟ شما خیال می كنید گریه های ائمه طاهرین و ناله های حضرت سجاد علیه السلام برای تعلیم بوده و می خواسته اند به دیگران بیاموزند ؟!

آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخی كه داشتند از خوف خدا می‌گریستند و می دانستند راهی كه در پیش دارند ، پیمودنش چقدر مشكل و خطرناك است؛ از مشكلات، سختیها، ناهمواریهای عبور از صراط ، كه یك طرف آن دنیا و طرف دیگرش آخرت می باشد و از جهنم می گذرد، خبر داشتند. از عوالم قبر، برزخ ، قیامت و عواقب هولناك آن آگاه بودند. از این رو هیچ گاه آرام نداشته ، همواره از عقوبات شدید آخرت به خدا پناه می برده اند» (4)

و همچنین :

«قدری تفكر كن در حالات علی بن الحسین و مناجات آن بزرگوار با حضرت حق و دعاهای لطیف آن سرور كه كیفیت آداب عبودیت را به بندگان خدا تعلیم می‌كندمن نمی گویم مناجات آن بزرگواران برای تعلیم عباد است زیرا این كلام بی مغز باطلی است كه صادر شده از جهل به مقام ربوبیت و معارف اهل البیت ، خوف و خشیت آنها از همه كس بیشتر بوده و عظمت و جلال حق در قلب آنها از هر كس بیشتر تجلی نموده، لكن می گویم باید بندگان خدا از آنها كیفیت عبودیت و سلوك الی الله را تعلم كنند. وقتی ادعیه و مناجات های آنها را می خوانند لقلقه لسان نباشد بلكه تفكر كنند در چگونگی معامله آنها با حق و اظهار تذلل و عجز و نیاز نمودن آنها با ذات مقدس .

اگر روش اعجازآمیز امام سجاد علیه السلام در دعا كردن نبود، ما امروز ادب حرف زدن با خدا و حاجت خواستن را نمی دانستیم و نمی توانستیم با خدا بهتر از آن گونه كه آن شبان هم عصر موسی علیه السلام مناجات می نمود ، مناجات نماییم !

و لعمر الحبیب كه جناب علی بن الحسین از بزرگترین نعمتهایی است كه ذات مقدس حق بر بندگان خود به وجودش منت گزارده وآن سرور را از عالم قرب و قدس نازل فرموده برای فهماندن طرق عبودیت به بندگان خود و «لتسئلنّ یومئذ عن النعیم» و اگر از ما سۆال شود كه قدر این نعمت را چرا ندانستید و استفاده از این بزرگوار چرا نكردید، جوابی نداریم جز آن كه سر خجلت به پیش افكنیم و به نار پشیمانی و تأسف بسوزیم و در آن وقت پشیمانی نتیجه ندارد» (5) .

و همچنین :

«چه شده كه ما این قدر در خواب غفلت و جهالتیم ؟ آیا ملكی مثل رسول الله و جبرئیل بر ما نازل شده و ما را از عذاب خدا ایمن كرده ؟ با اینكه رسول خدا و اولیاء او تا آخر عمر هم از خدا قرار نداشتند و خواب و خوراك نداشتند ، ولیِّ كارخانه خدا از خوف غش می كرد علی بن الحسین علیهماالسلام، امام معصوم، گریه ها و زاری هایش و مناجات و عجز و ناله هایش دل را پاره پاره می كند ، ما را چه شده كه هیچ حیا نكرده در محضر ربوبیت این قدر هتك حرمات و نوامیس الهی را می كنیم؟ ای وای بر ما و بر غفلت ما ! ای وای بر ما و بر شدت سكرات موت ما ! ای وای بر حال ما در برزخ و سختیهای آن و در قیامت و ظلمتهای آن ! ای وای بر حال ما در جهنم و عذاب و عقاب آن !» (6)


محمدصادق حسینی بازدید : 78 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)



لبخند



لبخند جذابتان میکند. همه ما به سمت افرادی که لبخند میزنند کشیده میشویم.

لبخند یک جذبه و کشش فوری ایجاد میکند که دوست داریم نسبت به آن شناخت پیدا کنیم. 


لبخند حال و هوایتان را تغییر میدهد. دفعه بعد که احساس بی حوصلگی و ناراحتی کردید، لبخند بزنید. لبخند به بدن حقه میزند.


لبخند مسری است، لبخند زدن برایتان شادی می آورد. با لبخند زدن فضای محیط را هم شادتر میکنید و اطرافیان را مانند آهن ربا به سمت خود میکشانید.


لبخند زدن استرس را از بین میبرد. وقتی استرس دارید لبخند بزنیدبا این کار استرستان کمتر میشود و میتوانید برای بهبود اوضاع وارد عمل شوید.


لبخند زدن سیستم ایمنی بدن را تقویت میکند. به این دلیل سیستم ایمنی بدن تقویت میشود که شما احساس آرامش بیشتری دارید.


با لبخند زدن حتی از مبتلا شدن به آنفولانزا و سرماخوردگی جلوگیری کنید.


لبخند زدن فشار خونتان را پایین می آورد.

لبخند زدن چهره تان را جوانتر نشان میدهد. عظلاتی که برای لبخند زدن استفاده میشوند صورتتان را بالا میکشند پس نیازی به کشیدن پوست صورتتان ندارید.پس همیشه لبخند بزنید.


لبخند زدن باعث میشود موفق به نظر برسید. به نظر میرسد افرادی که لبخند میزنند اعتماد به نفس بالاتری دارند و در کارشان بیشتر پیشرفت میکنند.
لبخند زدن کمک میکند مثبت اندیش باشید.
حال سعی کنید بدون از دست رفتن آن لبخند به یک موضوع منفی فکر کنید.در این صورت انجام کار خیالی سخت است. درست است؟!
لبخند بزن
بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا
و بدان که همین دنیا روزی آنقدر شرمنده میشود
که به جای پاسخ به لبخندهایت
با تمام سازهایت میرقصد . . .

لبخند بزن

 

محمدصادق حسینی بازدید : 83 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

یکی از اعمالی که سبب بهشتی شدن افراد میشه و تنها در مورد ماه ربیع الاول بیان شده مژده دادن این ماه به دیگرانه که در روایتی می خونیم که پیامبر اکرم می فرماید:


"من بشرنى بخروج الصفر بشرته بالجنة"کسی که مرا به اتمام ماه صفر بشارت دهد او را به بهشت بشارت می دهم[تفسير روح البيان، ج ‏4، ص 325]


به همین جهت ماه ربیع الاول را به همه شما تبریک عرض می کنم


                         
                           مشکی ازتن به در آرید ربیع آمده است 
خـم ابـرو بگشــاییــد ربیــع آمــده است 
مژده ای ختم رسل داد که آیـد به بهشت 
هـرکه برمن خبـر آرد ربیــع آمده است
                            
محمدصادق حسینی بازدید : 91 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

مسابقات موتور سنگین نیروی انتظامی به مناسبت هفته نیروی انتظامی عصر امروز دوشنبه در پیست موتور سواری ورزشگاه آزادی برگزار شد.
(منبع مهر)


  • مسابقات موتور سنگین نیروی انتظامی
  • مسابقات موتور سنگین نیروی انتظامی
  • مسابقات موتور سنگین نیروی انتظامی
  • مسابقات موتور سنگین نیروی انتظامی
  • مسابقات موتور سنگین نیروی انتظامی
  • مسابقات موتور سنگین نیروی انتظامی
  • مسابقات موتور سنگین نیروی انتظامی

محمدصادق حسینی بازدید : 90 دوشنبه 16 دی 1392 نظرات (0)


پ نه پ جدید و خنده دار 



هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم
آمپولا رو دادم به پرستاره
میگه آمپول بزنم؟
پَ نه پَ توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم!

 

                                     ======جوک های پ نه پ خنده دار======

 

عکس نیمه ی راست صورتم رو گذاشتم پروفایلم
اومده میگه : عکس نصفه گذاشتی رو پروفایلت ؟
میگم : پ نه پ توی حراج بودم ۵۰ در ۱۰۰ تخفیف بهم خورده این شکلی شدم

 

======جوک های پ نه پ خنده دار======

 

واسه ثبت نام 1 ساعت وایسادم
یارو اومده میگه میخوای ثبت نام کنی؟
پ ن پ اومدم حالتو احوالتو سفید رویتو سیه مویتو ببینم بروم

 

======جوک های پ نه پ خنده دار====== 

 

به یارو میگم حاجی بزن تو دنده من هول میدم روشن شه

میگه بزنم ۲ ؟
پ ن پ بزن ۳ فوتبال داره

 

======جوک های پ نه پ خنده دار======

 

به دوستم می گم گرفتنم بردن پاسگاه

می گه بازداشتگاه؟
پ نه پ اونجا نشسته بودیم با رئیس پاسگاه از خاطراتمون صحبت می کردیم

 

======جوک های پ نه پ خنده دار====== 

 

تو خیابون از یه دختره خوشم اومد
بعد از کلی دردسر تونستم راضیش کنم آدرس خونشون رو برای امر خیر بده
بهم گفت حالا واقعا از من خوشت اومده ؟
پ نه پ شما در مقابل دوربین مخفی قرار دارید

 

======جوک های پ نه پ خنده دار====== 

 

رفتم تو کوچه دارم ماشین می شورم
همسایه مون اومده میگه ماشین می شوری
پ نه پ حوصله ام سر رفته دارم با ماشینم آب بازی می کنم

 

======جوک های پ نه پ خنده دار======

 

رفتم مرکز اهدای خون دختره بهم میگه اومدین خون بدین؟
گفتم پ نه پ خوناشامم اومدم یه ۴لیتری خون بگیرم
شب دور هم با بچه ها شب نشینی داریم

 

 ======جوک های پ نه پ خنده دار======

 

سیگارو میبینه تو دستما…!
بازم سوال میکنه سیگار میکشی؟
پ نــه پ میخوام با دودش مثل سرخپوستا باهات رمزی حرف بزنم
ببینم به چند زبان غیر زنده تسلط داری …

 

======جوک های پ نه پ خنده دار====== 

 

بابام داره با شیر و دوش حموم ور میره
سه ساعت دم در حموم یه لنگه پا وایسادم
بر می گرده می گه : اِ اِ اِ …! می خوای بری حموم؟
پ نه پ اومدم مسابقات پرورش اندام ، منتظرم برگردی برات فیگور بگیرم

 

 ======جوک های پ نه پ خنده دار======

 

می خوام برم اروپا
طرف میگه که میری عشق و حال؟
پ ن پ می خوام فرار مغز کنم

 

======جوک های پ نه پ خنده دار======

 

به بقاله می گم هزاری بهتر از این نداری؟
میگه پاره‌ س؟
پ ن پ من ازش خاطره دارم … من ازش خاطره دارم …

 

======جوک های پ نه پ خنده دار====== 

 

مهمون اومده خونمون مرغ عشق هامو دیده رو لوستر میگه : مرغ عشقن اینا ؟
گفتم پـَـــ نــه پـَـــ گونه نادری از میمون های بالدارن
که فقط در شمال خونه ما رو لوستر زندگی می کنن

محمدصادق حسینی بازدید : 85 دوشنبه 16 دی 1392 نظرات (0)
طبق یافته های ابینگهاوس بیشترین میزان فراموشی (70 درصد) در 24 تا 48 ساعت نخست اتفاق می افتد پس مهم ترین زمان های مرور همان 48 ساعت اولیه است. مرور بلافاصله مطالب خوانده شده، تاثیر بسزایی در تثبیت مطالب و جلوگیری از فراموشی آنها دارد.


هفت صبح: دکتر هرمان ابینگهاوس در سال 1885 تحقیقی در مورد روند فراموشی نسبت به زمان انجام داد که شایان توجه بود. به گزارش برترین ها وی فهرستی شامل 13 کلمه بی معنی را به صورت کامل حفظ کرد و بعد از فواصل زمانی مختلف (از 20 دقیقه  تا 31 دقیقه) خود را می آزمود تا بداند در هر فاصله زمانی چه تعداد از واژه ها را به خاطر سپرده است. نتایج وی به قرار زیر بود:

پس از 20 دقیقه 60 درصد مطالب را حفظ بود، پس از یک ساعت کمتر از 50 درصد، پس از 8 ساعت کمتر از 40 درصد، پس از 24 ساعت نزدیک 30 درصد، پس از پنج روز کمتر از 30 درصد و بالاخره پس از 31 روز نزدیک 20 درصد مطالب در حافظه او باقی مانده بود. به عبارت دیگر این آزمایش به سادگی نشان داد 40 درصد مطالب در 20 دقیقه نخست و 70 درصد طی 48 ساعت نخست اگر مرور صحیح صورت نگیرد فراموش می شوند.


زمان مرور

باتوجه به اینکه طبق یافته های ابینگهاوس بیشترین میزان فراموشی (70 درصد) در 24 تا 48 ساعت نخست اتفاق می افتد پس مهم ترین زمان های مرور همان 48 ساعت اولیه است. به گزارش برترین ها مرور بلافاصله مطالب خوانده شده، تاثیر بسزایی در تثبیت مطالب و جلوگیری از فراموشی آنها دارد. 10 تا 20 دقیقه از زمانی را که برای مطالب هر درس درنظر گرفته اید را صرف مرور مطالب خوانده شده در همان جلسه کنید، تعجب خواهید کرد از اینکه مقداری از مطالب را در همان دقایق اولیه فراموش کرده اید.

یادداشت و نت برداری

برای اینکه بتوانید همیشه و در کلیه امتحانات نمره الف بگیرید یادداشت برداری موثر و صحیح یک عامل ضروری و اساسی است.

چراکه با خلاصه برداری دفعات مرور شما بیشتر می شود و فراموشی به حداقل می رسد، قسمت اعظم درس خواندن شما باید از روی یادداشت برداری های شما باشد.

محمدصادق حسینی بازدید : 88 دوشنبه 16 دی 1392 نظرات (0)


چند نکته‌ کلی مطالعه بهتر‌ مطالب درسی

چند نکته‌ کلی برای کارآمدی بهتر مطالعه‌ مطالب درسی

1- در فواصل زمانی کوتاه اما پیوسته درس بخوانید: 
آمار نشان داده که ذهن انسان در زمان های کوتاه و مکرر بسیار متمرکزتر از زمان های طولانی عمل می کند. بنابراین حتی اگر فقط ده دقیقه برای درس خواندن فرصت دارید، آن را به فواصل زمانی کوتاهتر تقسیم کنید. همچنین بهتر است پس از هر ده دقیقه درس خواندن به خودتان استراحت بدهید.

از آنجا که مغز انسان به منظور "ساخت پروتئین" و تجدید نیرو به زمان نیازمند است، این روش کارایی بسیاری دارد. زمان استراحت به مغز فرصت جذب آموخته ها را می دهد، در مقابل درس خواندن برای مدت زمان طولانی نه تنها کسالت آور است، بلکه باعث خستگی، ایجاد استرس و گیج شدن می شود، در نتیجه قدرت یادگیری را کاهش می دهد.

 

 

۲- با خیالی آسوده استراحت کنید:

 

اگر زمان شما اجازه می دهد به منظور تجدید قوا، یک روز کامل را به استراحت بگذرانید. (مثلا" هر یک ماه یکبار ، مخصوصا" بعد از دادن یک آزمون آزمایشی ، یک استراحت یک روزه یا نصفه روزه ، به خود بدهید.)با این کار ممکن است احساس عذاب وجدان کنید و مرتبا با خود بگوئید : "باید امروز را هم درس می خواندم" و زمان گرانبهایی را که به استراحت تخصیص داده اید، با استرس سپری کنید. اما همانطور که در بالا اشاره شد، فراموش نکنید که در حالت استرس مغز اطلاعات جدید را جذب نمی کند. یک روز را به فراغت بگذرانید و احساس بدی از درس نخواندن خود نداشته باشید. فقط سعی کنید در این یک روز بیشتر به فعالیتهای مورد علاقه و خواب بپردازید . کمتر فعالیت ذهنی سنگین ، مثل شرکت در بحثهای سیاسی یا دیدن چند فیلم سینمایی فلسفی و ... بپردازید . بیشتر به فعالیتهای سبک بدنی و ورزشی و نشاط آور بپردازید.

 

 

۳- وضعیت جسمی خود را در نظر بگیرید:

 

در زمان‌هایی که خسته، عصبانی، حواس پرت و شتاب زده هستید درس نخوانید. زمانی که مغز انسان در حالت آرامش است، مانند یک اسفنج اطلاعات را جذب می‌کند، برعکس زمانی که استرس دارید، تلاش شما برای یادگیری بی فایده است، زیرا در چنین حالتی مغز اطلاعات را دفع می‌کند. هیچگاه در زمانی که فکر شما به چیزهای دیگری مشغول است، خود را مجبور به درس خواندن و یادگیری نکنید، این کار چیزی جز اتلاف وقت نیست. به همین دلیل همیشه توصیه می کنیم که به حواشی کنکور و نتیجه ی کنکور و حرف مردم و درکل ،موارد استرس زا فکر نکنید.

شعار همیشگی من(( شما فقط درس بخوانید و حداکثر تلاشتان را انجام دهید و در نهایت نتیجه را به خدا واگذار کنید.))

 

 

۴- درس ها را در همان روز مرور کنید:

 

زمانی که چیز جدیدی یاد می گیرید، سعی کنید در همان روز نکات مهمش را دوره کنید. با گذشت چند روز، برای یادآوری آن مطالب به تلاش بیشتری نیاز خواهید داشت. به هر حال یک مرور سریع در انتهای روز، باعث ماندگاری بیشتر در مغز و یادآوری آسانتر مطالب خواهد بود. مخصوصا" در مورد دروس اختصاصی و مطالب سنگین ، مرور و حل کردن چند تمرین ، چند ساعت بعد از تدریس ، بسیار مفید خواهد بود.

 

 

۵- مرحله به مرحله پیش بروید:

 

ممکن است باور نداشته باشید که همیشه از کل به جزء و از بزرگ به کوچک رسیدن ، روش کارایی در امر یادگیری در سنین مختلف است. در زمان درس خواندن ابتدا سعی کنید یک درک کلی از مطلب داشته باشید سپس وارد جزئیات شوید، با این روش امکان موفقیت شما بیشتر می شود.

 


محمدصادق حسینی بازدید : 86 سه شنبه 10 دی 1392 نظرات (0)

 

 

 

با نام رضا به سینه ها گل بزنید

با اشك به بارگاه او پل بزنید

فرمود كه هر زمان گرفتار شدید

بر دامن ما دست توسل بزنید

 

****************************

 

من كیستم گدای تو یا ثامن الحجج

شرمنده عطای تو یا ثامن الحجج

بالله نمی روم بر بیگانگان به عجز

تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج

 

****************************

 

بر در دوست به امید پناه آمده‎ایم

همره خیل غم و حسرت و آه آمده‎ایم

چون ندیدیم پناهى به همه مُلک جهان

لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ‎ایم

 

****************************

 

امروز که سر بر حرمت می آیم

انگار تمام عشق کامل شده است

ای ضامن آهو ! به غریبی سوگند

دل کندن از این ضریح مشکل شده است

 

****************************

 

هر چند حال و روز زمین و زمان بد است

یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است

حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای

آنجا برای عشق شروعی مجدد است

 

****************************

 

زائری بارانی ام آقا به دادم می رسی ؟

بی پناهم ، خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی ؟

گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم

ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی ؟

من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام

هشتمین دردانه زهرا به دادم می رسی

السلام علیک یا امام الرئوف!

سلام بر تو که مهربانی هایت از شمار زائران انبوهت بسیار بیشتر است.

امروز، سلام اشکبار ما با سوختن «اباصلت» همراه شده است.

 

****************************

 

سلام بر تو ای خورشید تابان خراسان که تمام انگورها، مرثیه خوان واپسین لحظات توانَد.

 

****************************

 

سلام بر تو ای عصمت هشتم! کوچه های توس، هنوز بوی عطرآگین تو را می دهد و آوای غریب ملایک هنوز در طواف حریم کبریایی ات به گوش می رسند.

 

****************************

 

ای امام الرئوف! همراه با کبوتران حرمت، محزون و گریان دل را به دور بارگاه تو پر مى دهیم تا با زمزمه ملائک همراه شویم.

 
محمدصادق حسینی بازدید : 90 سه شنبه 10 دی 1392 نظرات (0)

چند داستان از زندگى امام رضا(ع)

 

زندگانى حضرت امام رضا(ع) پر است از لحظاتى نورانى و شگفت انگيز كه دل شيفتگان را مى‏برد . از كتاب «ديوان خدا» نوشته نعيمه دوستدار ـ كه بر اساس منابع موثق تدوين يافته ـ چند داستان برگزيده‏ايم كه تقديم عاشقان اهل بيت مى‏كنيم.

نشانه موى پيامبر(ص)

مردى از نوادگان انصار خدمت امام رضا(ع) رسيد. جعبه‏اى نقره‏اى رنگ به امام داد و گفت :

«آقا! هديه‏اى برايتان آورده‏ام كه مانند آن را هيچ كس نياورده است». بعد در جعبه را باز كرد و چند رشته مو از آن بيرون آورد و گفت: «اين هفت رشته مو از پيامبر اكرم(ص) است. كه از اجدادم به من رسيده است». حضرت رضا(ع) دست بردند و چهار رشته مو از هفت رشته را جدا كردند و فرمود: «فقط اين چهار رشته، از موهاى پيامبر است».

مرد با تعجب و كمى دلخورى به امام نگاه كرد و چيزى نگفت. امام كه فهميد مرد ناراحت شده است، آن سه رشته مو را روى آتش گرفت. هر سه رشته سوخت، اما به محض اين كه چهار رشته موى پيامبر(ص) روى آتش قرار گرفت شروع به درخشيدن كرد و برقشان چهره مرد عرب را روشن كرد.

صحبت گنجشك با امام (ع)

راوى: سليمان (يكى از اصحاب امام رضا(ع)

حضرت رضا(ع) در بيرون شهر، باغى داشتند. گاه‏گاهى براى استراحت به باغ مى‏رفتند. يك روز من نيز به همراه آقا رفته بودم. نزديك ظهر، گنجشك كوچكى هراسان از شاخه درخت پركشيد و كنار امام نشست. نوك گنجشك، باز و بسته مى‏شد و صداهايى گنگ و نا مفهوم از گنجشك به گوش مى‏رسيد. انگار با جيك جيك خود، چيزى مى‏گفت.

امام عليه السلام حركت كردند و رو به من فرمودند: «ـ سليمان!... اين گنجشك در زير سقف ايوان لانه دارد. يك مار سمى به جوجه‏هايش حمله كرده است. زودباش به آن‏ها كمك كن!. ..

با شنيدن حرف امام ـ در حالى كه تعجب كرده بودم ـ بلند شدم و چوب بلندى را بر داشتم . آن قدر با عجله به طرف ايوان دويدم كه پايم به پله‏هاى لب ايوان برخورد كرد و چيزى نمانده بود كه پرت شوم...

با تعجب پرسيدم: «شما چطور فهميديد كه آن گنجشك چه مى‏گويد؟» امام فرمودند: «من حجت خدا هستم... آيا اين كافى نيست؟!»

ميهمان دوستى امام(ع)

راوى: يكى از نزديكان امام رضا(ع)

مرد گفت: «سفر سختى بود. يك ماه طول كشيد».

امام رضا (ع) فرمودند: «خوش آمدى!»

ـ « ببخشيد كه دير وقت رسيدم. بى‏پناه بودن مرا مجبور كرد كه در اين وقت شب، مزاحم شما شوم».

امام لبخند زدند و فرمودند: «با ما تعارف نكن! ما خانواده‏اى ميهمان دوست هسيتم».

در اين هنگام روغن چراغ گرد سوز فرو نشست و شعله‏اش آرام آرام كم نور شد. ميهمان دست برد تا روغن در چراغ بريزد، اما امام دست او را آرام برگرداند و خود، مخزن چراغ را پر كرد. مرد گفت: «شرمنده‏ام! كاش اين قدر شما را به زحمت نمى‏انداختم».

امام در حالى كه با تكه پارچه‏اى، روغن را از دستش پاك مى‏كرد، فرمودند: ما خانواده‏اى نيستيم كه ميهمان را به زحمت بيندازيم».

ابرهاى سياه

راوى: حسين بن موسى

از شما چه پنهان شك داشتم. نه به شخص امام رضا(ع) نه!... فقط باورم نمى‏شد كه واقعا امامان معصوم، بتوانند قبل از اتفاقات از همه چيز اطلاع داشته باشند.

آن روز صبح به همراه امام رضا(ع) از مدينه خارج شديم.

در راه فكر كردم كه چقدر خوب مى‏شد اگر مى‏توانستم امام را آزمايش كنم.

در همين فكرها بودم كه امام پرسيدند:

«حسين!... چيزى همراه دارى كه از باران در امان بمانى؟!»

فكر كردم كه امام با من شوخى مى‏كند، اما به صورتش كه نگاه كردم، اثرى از شوخى نديدم . با ترديد گفتم: «فرموديد باران؟! امروز كه حتى يك لكه ابر هم در آسمان نيست...»

هنوز حرفم تمام نشده بود كه با قطره‏اى باران كه روى صورتم نشست، مات و مبهوت ماندم .

سرم را كه بالا گرفتم، زبانم بند آمد. ابرهاى سياه از گوشه و كنار آسمان به طرف ما مى‏آمدند و جايى درست بالاى سر ما، درهم مى‏پيچيدند. بعد از چند لحظه آن قدر باران شديد شد كه مجبور شديم به شهر برگرديم.

شربت گوارا

راوى: ابو هاشم جعفرى

به سخنان امام گوش مى‏دادم. هوا گرم بود و آفتاب ظهر، شدت گرما را بيش تر مى‏كرد. تشنگى تمام وجودم را فرا گرفته بود. شرم و حياى حضور امام، مانع از آن شد كه صحبتشان را قطع كنم و آب بخواهم. در هيمن موقع امام كلامش را قطع كرد و فرمودند: ـ «كمى آب بياوريد !»

خادم امام ظرفى آب آورد و به دست ايشان داد. امام، براى اين كه من، بدون خجالت،آب بخورم، اول خودشان مقدارى از آب را نوشيدند وبعد ظرف را به طرف من دراز كردند. من هم ظرف آب را گرفتم و نوشيدم.

نه! نمى‏شد. اصلا نمى‏توانستم تحمل كنم. انگار آب هم نتوانسته بود درست و حسابى تشنگى‏ام را از بين ببرد. تازه، بعد از يك بار آب خوردن درست نبود كه دوباره تقاضاى آب كنم. اين بار هم امام نگاهى به چهره‏ام كردند و حرفش را نيمه تمام گذاشت: «كمى آرد و شكر و آب بياوريد.»

وقتى خادم براى امام رضا(ع) آرد و شكر و آب آورد، امام آرد را در آب ريخت و مقدارى هم شكر روى آن پاشيد. امام برايم شربت درست كرده بود. نمى‏دانم از شرم بود يا از خوشحالى كه تشكر را فراموش كردم. شايد در آن لحظه خودم را هم فراموش كرده بودم. با كلام امام رضا(ع) ناخود آگاه دستم به طرف ظرف شربت دراز كردم.

ـشربت گوارايى است. بنوش ابوهاشم!... بنوش كه تشنگى‏ات را از بين مى‏برد.

شما امام من هستيد

يكى از دوستان ابن ابى كثير

بعد از شهادت امام موسى كاظم (ع)، همه درباره امام بعدى دچار شك و ترديد شده بودند. همان سال براى زيارت خانه خدا و ديدار بستگانم به مكه رفتم.

يك روز، كنار كعبه، على بن موسى الرضا(ع) را ديدم. با خود گفتم: «آيا كسى هست كه اطاعتش بر ما واجب باشد؟»

هنوز حرفم تمام نشده بود كه حضرت رضا (ع) اشاره‏اى كردند و گفتند: «به خداقسم! من كسى هستم كه خدا اطاعتش را واجب كرده است».

خشكم زد. اول فكر كردم شايد متوجه نبوده‏ام و با صداى بلند چيزى گفته‏ام. اما خوب كه فكر كردم، يادم آمد كه حتى لب‏هايم هم تكان نخورده‏اند. با شرمندگى به امام رضا(ع) نگاه كردم وگفتم: «آقا... گناه كردم... ببخشيد!... حالا شما را شناختم. شما امام من هستيد» .

حرف «ابن ابى‏كثير» كه به اين جا رسيد نگاهش كردم... بغض راه گلويش را گرفته بود.

آخرين طواف

راوى: موفق (يكى از خادمان امام(ع))

حضرت جواد عليه السلام پنج ساله بود. آن سفر، آخرين سفرى بود كه همراه با امام رضا (ع) به زيارت خانه خدا مى‏رفتيم. خوب به ياد دارم...

حضرت جواد را روى شانه‏ام گذاشته بودم و به دور خانه خدا طواف مى‏كرديم. در يكى از دورهاى طواف، حضرت جواد خواست تا در كنار «حجر الاسود» بايستيم. اولحرفى نزدم، اما بعد هرچه سعى كردم از جا بلند نشد. غم، در صورت كوچك و قشنگش موج مى‏زد. به زحمت امام رضا(ع) را پيدا كردم و هرچه پيش آمده بود، گفتم. امام، خود را به كنار حجر الاسود رساند. جملات پدر و پسر را خوب به ياد دارم.

ـ «پسرم! چرا با ما نمى‏آيى؟»

«نه پدر! اجازه بدهيد چند سؤال از شما بپرسم، بعد به همراه شما مى‏آيم»

«بگو پسرم!»

پدر! آيا مرا دوست داريد؟»

«البته پسرم»

«اگر سؤال ديگرى بپرسم، جواب مى‏دهيد؟»

«حتما پسرم»

«پدر!... چرا طواف امروز شما با هميشه فرق دارد؟ انگار امروز آخرين ديدار شما با كعبه است».

سكوت سنگينى بر لب‏هاى امام نشست. ياد سفر امام به خراسان افتادم. به چهره امام خيره شدم. اشك درچشم امام جمع شده بودم. امام فرزندش را در آغوش گرفت. ديگر نتوانستم طاقت بياورم و... .

 

محمدصادق حسینی بازدید : 84 سه شنبه 10 دی 1392 نظرات (0)

امروزه کار با کامپیوتر در خانه و محل کار آن قدر رایج شده است که برخی از افراد هر روز مجبور به استفاده از کامپیوتر در مدت زمانی طولانی هستند.

 

 

 


 

کار با کامپیوتر

 

کامپیوتر و پیرچشمی زودرس

کار مداوم با کامپیوتر باعث ایجاد پیرچشمی زودرس می شود. به همین خاطر  توصیه می شود:

فاصله زمانی بگذارید و بیشتر از 45 دقیقه پشت سر هم با آن کار نکنید.

سبزی و میوه زیاد بخورید.

پس از مدتی نگاه به صفحه کامپیوتر، به نقطه ای دور خیره شوید و نگاه کنید.

چشمتان را در تاریکی مطلق استراحت دهید.

از لامپ های کم مصرف به هیچ وجه استفاده نکنید.

استفاده از عینک هایی که جلوی اشعه های مضر مانیتور را می گیرند، توصیه می شود.

ورزش چشم را نیز روزانه انجام دهید.

 

کامپیوتر و سلول های جنسی

یکی دیگر از عوارض کار طولانی با کامپیوتر، تاثیر منفی آن روی سلول های جنسی است. این سلول ها خیلی حساس هستند.

لذا قرار دادن لپ تاپ بر روی زانو و در کنار دستگاه تناسلی که برخی از افراد عادت به استفاده از لپ تاپ خود بدین شکل دارند، می تواند برای کاربران مشکلاتی ایجاد نماید.

به همین علت توصیه می شود: حتی الامکان لپ تاپ را با فاصله بیشتر از خودتان و بر روی میز قرار دهید.

 

کامپیوتر و نشستن طولانی مدت بر روی صندلی

هر از چند گاهی از جای خود برخیزید و مقداری قدم بزنید و وضعیت نشستن خود را تغییر دهید و از زیرپایی نیز استفاده نمایید.

آویزان بودن پا در نشستن های طولانی روی صندلی، باعث رکود خون در وریدهای پشت ساق پا و لخته شدن آن می شود

گاهی یک پایتان را از زانو خم کنید و روی آن بنشینید و این کار را در مورد پای دیگر نیز انجام دهید.

 

کامپیوتر و غروب آفتاب

نزدیک غروب آفتاب از انجام کارهای دقیق که تمرکز چشم را می طلبد، پرهیز کنید. چرا که در آن لحظه سلول های چشمی در حال تغییراتی هستند تا خود را آماده دید مناسب در شب نمایند و به کارگیری آن ها برای کارهای دقیق به آنها صدمه می زند.

 

کامپیوتر و مسائل پوستی

مشکلات پوستی از خارش پوست گرفته تا قرمزی همراه با پوسته ریزی و هم چنین بروز برجستگی های کوچک پوستی از جمله عوارض ناشی از کار با رایانه است.

برجستگی های کوچک پوستی ، دو ساعت پس از انجام کار با رایانه بروز می کند و چند ساعت بعد از اتمام کار برطرف می شود.

محل استقرار مانیتور باید به گونه ای باشد که تنها در یک جهت باشد و هیچ فرد دیگری نتواند در مقابل یا کنار آن در حالت نشسته و یا ایستاده و در فاصله کمتر از 150 سانتیمتر قرار گیرد.

شدت تابش اشعه های منتشره از مانیتور با فاصله فرد تا منبع تابش نسبت عکس دارد، به طوری که با افزایش فاصله، از میزان شدت تابش پرتوها کاسته خواهد شد.

بنابراین افرادی که با رایانه کار نمی کنند ولی در محل حضور دارند، باید حداقل فاصله مجاز 150 سانتیمتر از مانیتور را رعایت کنند.

هنگام کار با کامپویتر به طور مرتب پلک بزنید. این کار سبب می شود سطح چشم با اشک آغشته شده و خشک نشود

 

 

محمدصادق حسینی بازدید : 90 دوشنبه 09 دی 1392 نظرات (0)

علل میل به تقلب در کودکان



بچه ها وقتی در مقابل انتظارات بی مورد پدر و مادر قرار می گيرند، گاهی مجبور می شوند تمايلات و احتياجات خود را در مقابل آنچه والدين می خواهند فدا کنند و تسليم نظريات والدين شوند.

يکی از مسائل مهم مورد بحث و مورد ابتلای مدارس و خانواده ها، مساله تقلب کردن کودکان است. تقلب موضوعی است که در آن کودک شديدا" تحت فشار اطرافيان قرار می گيرد. زمانی هم ممکن است موانع و برخوردها با کودک به گونه ای باشند که طفل از اين صدمات و فشارها آسيب ديده و يا سر از انحراف و لغزش درآورد.

تقلب چيست؟ تقلب رفتاری است غير صادقانه، طی طريقی است به غير از شيوه شرافتمندانه، و رسيدن به واقعيت و حقيقتی است غير از طريق مشروع و نشان دادن خود با چهره ای وارونه و غير صحيح، تقلب نوعی دزدی است، منتها دزدی در مال نيست، بلکه دزدی رتبت و مقام و موقعيت و از اين قبيل است. بر اثر آن آدمی سعی دارد چيزی را از آن خود کند که شرعا" يا عرفا" از آن او نيست و در تملک آن موقعيت و مقام راه شرافتمندانه را طی نمی کند. تقلب در حقيقت کوتاهترين راهی است که آدمی برای طريق و رسيدن به مقصود خود انتخاب می کند و سعی دارد با ميان بر زدن به جايی برسد که ديگران در سايه کوشش ها و تلاشهای مداوم بدان جا می رسند.

کودکان ديگر در سايه درس خواندن و رنج بردن به قبولی می رسند و او بدون کار و تلاش و زحمت، اساس موضوع اين است که برخی از افراد در عين تنبلی و در عين احساس عقب ماندگی ظرفيت تحمل محروميت را ندارند و می خواهند هر چه زودتر و سريعتر به درجه و موقعيتی برسند که ديگر افراد عادی از آن برخوردارند. اينان خود را دوست دارند و نمی خواهند گرد و غباری بر چهره شان از اين بابت بنشيند. نمی خواهند سر و گردنی کوتاهتر از ديگران داشته باشند. اگر چه ظرفيت و تحمل روحی ديگران را ندارند.

علل و عوامل تقلب در کودکان :

دلايل متعددی برای تقلب در کودکان وجود دارد کودکان کوچکتر دوست دارند برنده باشند و مهم نيست که چگونه حتی يک بچه پنج ساله نياز به درستکار بودن را حس می کند و در عمق وجودش دوست دارد چيزی را که می خواهد، بدون تقلب به دست آورد. بعضی از کودکان که قبول شکست برايشان سخت است  و به طور حق به جانبی   کودکان ديگر را از اينکه در آن بازی ضعيف هستند، محکوم می کنند. يکی از علل عمده تقلب در کودکان انتظارات بيش از حد والدين از فرزندانشان است. بچه ها وقتی در مقابل انتظارات بی مورد پدر و مادر قرار می گيرند، گاهی مجبور می شوند تمايلات و احتياجات خود را در مقابل آنچه والدين می خواهند فدا کنند و تسليم نظريات والدين شوند. انتظارات بيجای پدر و مادر سبب شکست بچه ها در انجام کارهای معينی می شود. پدر و مادر انتظار دارند که کودک در درس رياضی يا علوم نمره عالی به دست آورد ولی او نمی تواند نمره عالی در اين درس ها کسب کند، در نتيجه دچار شکست می شود و از ترس اينکه والدين او را با بچه های ديگر مقايسه کنند و نسبت به او بی مهری نشان دهند، ممکن است به تقلب مبادرت ورزد.

يکی ديگر از علت های تقلب در کودکان کثرت سرگرمی های آنهاست. برخی از کودکان به علت خوبی وضع زندگی و رفاه نسبی از وسايل و اسباب بازی بسياری برخوردارند. وضع تفريحات، گردش ها و مسافرت های والدين آنها فوق العاده است. دائما" اشتغال به بازی و تفريح دارند و همه اوقاتشان به اين امور می گذرد و ديگر وقت و فرصتی برای کار و تلاش و درس باقی نمی ماند. بدين نظر در هنگام امتحان برای آنها امکان موفقيت و احساس کفايت نيست و يکی از راههای مقابله با آن تقلب است و چنين کودکی خود را ناگزير از آن می بيند.

ناآگاهی کودکان نسبت به عمل تقلب يکی ديگر از علل تقلب است و اين واقعيت مسلمی است که در رابطه با کودکان خردسال می توانيم ذکر کنيم.

برخی از کودکان تن به تقلب می دهند و واقعيت اين است که آنها متقلب نيستند. در عالم باصفای خود اگر چيزی را نمی دانند از ديگری کمک  می گيرند و حتی در جلسه امتحان بدون اينکه ترس و وحشتی به خود راه دهند، به صورت طبيعی به دست ديگری نگاه می کنند. شما اين حالت را در کودکان کلاس اول و در آنها که بسيار خردسال اند نيکو ملاحظه  می کنيد، و طبيعی است که با تذکری آنها را بايد به وضع کار و برنامه آگاه کرد.

تنبلی و تن پروری کودکان هم می تواند يکی از علل روی آوردن آنها به تقلب باشد. کودکانی که در طول سال تحصيلی درس نخوانده و راه  تن پروری در پيش گرفته اند، در حين امتحان دچار مخمصه و دشواری عظيم خواهند شد و برای نجات خود از وضع و موقعيتی که در آن  می کوشند تن به تقلب دهند. عده اين گونه دانش آموزان در بين افراد متقلب اندک نيست.

اغلب متقلبان کسانی هستند که آمادگی و شرايط لازم را برای کسب موقعيت مورد نظر به دست نياورده اند. از ديگر عواملی که می تواند باعث روی آوردن کودک به تقلب شود، می توان به اين موارد اشاره کرد:

روش تدريس نامناسب معلم و سخت گيری وی در نمره دادن، انتقام گرفتن از معلم مستبد و خشن، دشواری سئوالات امتحانی، هرج و مرج در کلاس و مدرسه، ترس از مردودی، اشتغال کودک به کار، مسئوليت نشناسی و حادثه جويی کودک، عقب ماندگی ذهنی و درسی کودک، تفوق طلبی، حفظ آبرو و وسوسه شدن کودک.

نتيجه اينکه، معلمی که مطالب درسی و يادگيری را متناسب با توانايی ها و رغبت های گوناگون تنظيم می کند، بی شک از تعداد و فراوانی تقلب در کلاس خويش به طرز چشمگيری می کاهد. بسياری از مواقع کودکان    نمی دانند درسی که می خوانند چگونه می تواند برای آنان مفيد باشد. بنابراين کوتاهترين راه را برای گرفتن نمره قبولی طی می کنند. در کلاسهايی که خسته کننده و يا پرتنش است يا تاکيد فرياد روی فراگيری مواد درسی گذاشته می شود که ارزش آن درس ها در ذهن دانش آموز مورد ترديد است، طبيعی است که بايد انتظار تقلب بيشتری را در بين اين کودکان داشت. انتظار بيش از حد والدين از دانش آموزان نه تنها نتيجه مثبتی نخواهد داشت بلکه صدمات روحی و روانی جبران ناپذيری بر آنها وارد خواهد کرد. اگر برای والدين تنها نمره 20 مورد قبول باشد و نه کمتر، آنها ممکن است برای برآوردن تقاضای والدين خود، دست به عمل خطای تقلب بزنند و يا با مشکلات متعدد ديگری مواجه شوند و سلامت جسمی و روانی آنها به خطر افتد.

محمدصادق حسینی بازدید : 85 دوشنبه 09 دی 1392 نظرات (0)

با کودکان خود چگونه ارتباط برقرار کنیم


دانشمندان معتقدند که انسان موجودی اجتماعی است، در اجتماع به دنیا آمده و در همان جا پرورش می یابد، آدمی بدون ارتباط با دیگر افراد قادر به زندگی کردن نیست. 

ارتباط موفق بی شک رمز موفقیت همه انسانها در شئونات مختلف زندگی تحصیلی شغلی و حرفه ای، زناشویی، فهم و تربیت فرزندان و ... است. امروزه روان شناسان و سایر متخصصان  علوم اجتماعي  و ارتباطات  تحقيقات گسترده و پیگیری در این زمینه انجام داده و نقش بارز ارتباط را هر روزه برجسته تر می سازند.

 

 ماهیت ارتباط  

 
تعاریف بسیاری از ارتباط شده است و مفاهیم مختلف زیادی درباره اینکه یک ارتباط خوب چیست، بیان شده است. یک فرهنگ لغت به تنهایی سیزده تعریف مختلف که همگی مشتق از لغت ارتباط است را ارائه داده است در اینجا به دلیل موجز بودن کلام به چند تعریف کوتاه اکتفا می شود.

 ارتباط به معنی رساندن، انتقال دادن یا مبادله ایده ها و دانسته ها به دیگران است. اینها به وسیله گفتار، نوشتار یا صداها و آهنگ ها انجام می شود ( فرهنگ لغت کوتاه انگلیسی آکسفورد ).


به محض اینکه ارتباطی برقرار شود، مشکلات ارتباطی نیز اتفاق می افتد. هر دو نقل قول به ما می گویند وقتی ما با شخصی ارتباط برقرار می کنیم، می توانیم موفقیت یا عدم موفقیت ارتباطی خود را به وسیله پاسخی که دریافت می کنیم، تخمین بزنیم. افراد در جریان ارتباط برقرار کردن با همدیگر مواردی مانند همدلی، اهمیت دادن، دوست داشتن، احترام گذاردن، ارزشمند داشتن، کمک کردن (به صورت مادی یا هم فکری )، راهنمایی کردن و پند و اندرز را تجربه می کنند. تمامی این موارد این احساس را به فرد منتقل می کند که او تنها نیست و در مواقع ضروری افرادی وجود دارند که به او کمک می کنند، او را دوست دارند و به او احترام می گذارند و اینکه او تنها نیست و متعلق به گروهی از انسانهاست.


متخصصان رشد کودک ارتباط صحیح و خوبی با دنیای بچه ها ایجاد کرده اند. اما مشکل اساسی از آنجا ناشی می شود که معلمان یا والدین از آنچه واقعا" برای بچه اتفاق می افتد آگاهی سطحی و کمی دارند. شما به محض آن که ضرورت برقراری ارتباط عمیق با کودک خردسالتان را درک کردید، انتظار پیشرفت سریع را نداشته باشید. سعی کنید با بالغ شدن فرزند خود، بر عمق ارتباطات بیفزاید و از واکنش های منفی بکاهید.


زندگی با کودک باید مبتنی بر ارتباط و تفاهم دو جانبه باشد. اینکه شما گرفتاری و اشتغال دارید و این فرصت برایتان نیست که به کودک رسیدگی کنید، برای طفل قانع کننده نیست. او می خواهد با شما در رابطه باشد، انس و الفتی داشته باشد، بگوید و بشنود و انس بگیرد. وجود چنین رابطه ای نه تنها در مهار کردن بیقراری ها بلکه در جلوگیری از رخ دادن بسیاری از بدرفتاری ها و اختلافات موثر است و از عوامل سازگار کننده به حساب می آید. معمولا" وقتی که کودکان وظایف خود را فراموش می کنند، بزرگسالان اعم از والدین و معلمان به آسانی از کوره در می روند. البته خیلی آسان است که وظایف کودکان را با داد و فریاد و توپ و تشر به آنها یادآوری کنیم اما بهتر آن است، که قرینه های کلامی را با لحنی ملایم و دوستانه به کودکان بدهیم. زیرا که لحن ملایم و آرام راه برقراری ارتباط و تفهیم و تفاهم میان کودک و بزرگسال را باز می گذارد و برای پیشبرد کارها در آینده از راه ارتباط متقابل، موثرتر است. باید اذعان داشت والدینی که در هنگام طفولیت با آنها بدرفتاری شده، اغلب از ایجاد ارتباط درست با فرزندان خود عاجزند.

 

 با کودکان چگونه ارتباط برقرار کنیم.  

چگونگی برقراری ارتباط با کودکان تا حد بسیار زیادی تعیین کننده میزان موفقیت والدین و بازدهی تدریس معلمان است. 
برای برقراری ارتباط با کودکان نیاز به مهارت های بسیاری است که اولیا و مربیان باید از این مهارت ها اطلاع کافی داشته باشند و از آنها در رابطه با کودکان خود استفاده کنند. جهت برقراری یک ارتباط خوب، معلم باید اسامی بچه ها را یاد بگیرد. 
یاد گرفتن اسامی بچه ها ممکن است امری نسبتا" کم اهمیت به نظر برسد اما در آشنا شدن با بچه ها نقش بسیار مهمی دارد. زمانی که معلم با استفاده از نام بچه ها با آنها صحبت می کند، بچه ها احساس دلگرمی می کنند و تصور خوبی خواهند داشت. 
به محض این که معلم به اسم یک دانش آموز نگاه می کند و تصور ذهنی او را مجسم می نماید، آمادگی دارد که بیشتر در باره او بداند. 
به اهمیت صدا توجه داشته باشید، صدای خود را صاف، قاطع و خوشایند کنید، نباید به طور مقطع یا با ترش رویی صحبت کنید. سعی کنید در مدرسه سرگرمی ایجاد کنید. زیرا بچه ها برنامه های خارج از کلاس و جالب را دوست دارند. آنها نسبت به رویدادهای خارق العاده و نمایشی احساس خوشایندی دارند. از این که با بچه ها بخندید واهمه ای نداشته باشید بلکه با شادی آنها، شما نیز شاد و خندان باشید. 

 زمانی که معلم با استفاده از نام بچه ها با آنها صحبت می کند، بچه ها احساس دلگرمی می کنند و تصور خوبی خواهند داشت. 


 

 مهارت های ارتباطات اجتماعی  


1- مهارت های اصلی ارتباط با دیگران شامل نگاه کردن، استفاده درست از لحن صدا پیدا کردن هم صحبت (شروع کردن مکالمه ) گوش دادن (نگاه کردن به گوینده و توجه به او)، پاسخ گفتن ( بیان مطلب خود بعد از اتمام صحبت طرف مقابل)، مفهوم داشتن سخن ( درباره مسایل مشترک صحبت کردن)، رعایت نوبت در صحبت، سئوال کردن و ادامه گفتگو ( قطع نکردن سخن ) است. 
2- مهارتهای سازگاری با دیگران شامل به کار بردن واژه های مودبانه (گفتن کلمات مناسب در زمان مناسب)، همکاری کردن ، پیروی از اصول، قواعد و قوانین ( مثلا" قواعد بازی را رعایت کردن )، کمک به دیگران در انجام کارهای مفید، زدن به پشت دیگران و یا گذاشتن دست روی شانه به طرز صحیح است.
3- مهارت های دوست یابی شامل ظاهر آراسته (شستن دست و صورت، مسواک زدن و پوشیدن لباس پاکیزه)، لبخند زدن اظهار محبت، ایجاد دوستی (پیش قدم شدن در دوستی ها، رعایت نوبت در سخن گفتن و دعوت کردن ) است.

محمدصادق حسینی بازدید : 85 چهارشنبه 04 دی 1392 نظرات (0)

حضرت مسیح در قرآن کریم

حضرت مسیح,عیسی مسیح,زندگینامه حضرت مسیح

 

در دین مقدس اسلام، اگرچه حضرت محمد (ص) نسبت به سایر انبیاء ازجایگاه و مقام بالاتری برخوردار می باشد، اما دراین دین تمامی پیامبران الهی، قابل تکریم و احترام هستند؛ چرا که آنان برگزیدگان پروردگار بوده اند و مسلمین موظفند که به جمیع رسولان الهی محبت داشته و آنها را محترم بشمارند.
در کتاب مقدس مسلمانان، قرآن کریم، سرگذشت برخی از پیامبران الهی ذکر گردیده، از آن جمله است؛ سرگذشت زندگی حضرت عیسی (ع) که به طور اجمالی به آن می پردازیم:
"نحوه تولد عیسی مسیح"
خداوند پس از بیان وقایع تولد حضرت مریم علیهاالسلام، چگونگی خدمتگزاری او در معبد، به ذکر نحوه مادرشدن وی می پردازد و چنین می فرماید:
- (ای رسول خدا) در این کتاب - قرآن- از مریم یاد کن، آن هنگام که از خانواده اش جدا شد و درناحیه شرقی قرارگرفت. (مریم/16)
او می خواست مکانی خلوت و فارغ از دغدغه پیدا کند که به راز و نیاز با خدای خود بپردازد و چیزی او را از یاد محبوب غافل نکند، به همین دلیل طرف شرقی بیت المقدس را برگزید.
- در این هنگام، ما روح خود را به سوی او فرستادیم و او در شکل انسانی بی عیب و نقص بر مریم ظاهر شد.(مریم/17)
این وضعیت برای مریم بسیار سخت بود. او که همواره پاکدامن زیسته، در دامان پاکان پرورش یافته و درمیان مردم ضرب المثل عفت و تقوا است، با دیدن این صحنه که مرد بیگانه و زیبایی به خلوتگاهش راه یافته دچار ترس و وحشت می شود، لذا:
- صدا زد:من از تو به خدای رحمان پناه می برم، اگر پرهیزگار هستی.(مریم/18)
مریم با گفتن این سخن درانتظار عکس العمل آن مرد ناشناس بود، انتظاری آمیخته با وحشت و نگرانی. پس از لحظاتی او چنین پاسخی را شنید:
- من فرستاده پروردگار توام، من آمده ام تا پسر پاکیزه ای از نظر خلق و خوی و جسم و جان به تو ببخشم.(مریم/19)
حضرت مریم از شنیدن این سخن سخت به لرزه افتاد و در نگرانی عمیقی فرورفت:
- گفت: چگونه ممکن است من صاحب پسری شوم، در حالی که تاکنون انسانی با من تماس نداشته و هرگز زن آلوده ای نبوده ام؟!(مریم/20)
 فرستاده خدا با صراحت گفت:
"مطلب همین است که پروردگارت فرموده، این کار بر من سهل و آسان است."
دراین آیات تلویحاً به این مطلب اشاره شده که: ای مریم! خوب از قدرت من آگاهی، تو که میوه های بهشتی را در فصلی که در دنیا شبیه آن وجود نداشت، درکنار محراب عبادت خود دیده ای، تو که آوای فرشتگان را که شهادت به پاکیت می دادند شنیده ای، تو که می دانی جـَدَّت آدم از خاک آفریده شده، پس نباید ازاین امرخدا نیز تعجب بنمایی.
- ما می خواهیم او (پسر) را آیه و اعجازی برای مردم قرار دهیم، می خواهیم او را رحمتی از سوی خود برای بندگان بنماییم. این امری حتمی است و جای گفتگو ندارد. (مریم/21)
- سرانجام(مریم) باردار شد و او را به نقطه دوری برد. (مریم/22)
- درد وضع حمل، او را به کنار تنه درخت خرمائی کشاند (که خشکیده بود)، در این حال گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم و به کلی فراموش می شدم. (مریم/23)
-ناگهان از پائین پای خود صدایی شنید که غمگین مباش. پروردگارت زیر پای تو چشمه آب (گوارایی) قرار داده است.(مریم/24)
- و نظری به بالای سرت بیفکن، بنگر چگونه ساقه خشکیده به درخت نخل باروری تبدیل شده که میوه ها، شاخه هایش را زینت بخشیده اند.
- تکانی به این درخت نخل بده تا رطب تازه بر تو فرو ریزد.(مریم/25)
- از این (غذای لذیذ) بخور، و از آن (آب گورا) بنوش، و چشمت را (به این مولود جدید) روشن دار، و هرگاه کسی را دیدی با اشاره بگو:من برای خدای رحمان روزه گرفته ام و امروز با احدی سخن نمی گویم. (این نوزاد خودش از تو دفاع خواهد کرد) (مریم/26)
- سرانجام مریم در حالی که کودکش را در آغوش داشت، از بیابان به سوی اقوامش آمد.(مریم/27)
- هنگامی که آنها کودک را در آغوش او دیدند، دهانشان از تعجب بازماند. آنها که آوازه تقوا و کرامت او را شنیده بودند، سخت نگرانش شده و به شک و تردید افتادند، برخی در قضاوت، عجله کرده و زبان به ملامت و سرزنش او گشوده و گفتند:
- "ای خواهر هارون! نه پدر تو مرد بدی بود و نه مادرت زن بدکاره ای!(مریم/28)
اما چرا مریم را خواهر هارون گفتند؟ چون هارون مرد پاک و صالحی بود و در میان بنی اسرائیل ضرب المثل شده بود، هر کس را می خواستند به پاکی معرفی کنند، می گفتند: او برادر یا خواهر هارون است. در این هنگام، مریم به فرمان خدا سکوت کرد، و"به نوزادش عیسی، اشاره نمود".
"مردم به او گفتند: ما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم."(مریم/29)
و پس از لحظاتی نوزاد لب به سخن گشود:
- "من بنده خدایم، او به من کتاب (آسمانی) عطا نموده و مرا پیامبر قرار داده است." (مریم/30)
- "(و خداوند) مرا وجودی پربرکت قرار داده در هر کجا که باشم و مرا توصیه به نماز و زکات نموده تا زمانی که زنده ام."(مریم/31)
- مرا نسبت به مادرم، نیکوکار، قدردان و خیرخواه قرار داده و مرا جبار و شقی قرار نداده است. (مریم/32)
و در نهایت حضرت عیسی می فرماید:
- "سلام و درود خدا بر من باد، آن روز که متولد شدم، آن روز که می میرم و آن روز که زنده برانگیخته می شوم."(مریم/33)
معجزات حضرت عیسی
... "و آتـَینا عیسی ابنَ مَریَمَ البـَیـِنات وَ اَیَّدناهُ بـِروُحُ القُدُس ... " (بقره /253)
ما به عیسی بن مریم نشانه های روشن دادیم و او را با روح القدس تأیید کردیم.
بر اساس تاریخ، "نشانه های روشن"، اشاره به معجزاتی مانند: شفای بیماران غیر قابل علاج، احیای مردگان و معارف عالی دینی دارد.
- «وَیـُکـَلِّمُ الناسَ فی المَهدِ وَ کَهلاً وَ مِنَ الصالِحین.» (آل عمران/46)
در این آیه به یکی از معجزات حضرت مسیح علیه السلام اشاره می شود که:"او با مردم در گهواره آنگونه سخن گفت که در کهولت سخن می گوید و او از صالحان است."
- "و (خداوند) او را رسول و فرستاده ای به سوی بنی اسرائیل قرار می دهد. (و حضرت عیسی می گوید)من از گل چیزی به شکل پرنده می سازم، سپس در آن می دمم که به فرمان خدا پرنده ای می گردد. من کور مادرزاد و مبتلا به بیماری برص (پیسی) را بهبودی می بخشم. من مردگان را به فرمان خدا زنده می کنم و شما را از آنچه می خورید و در خانه ها ذخیره می کنید، خبر می دهم."(آل عمران/49)
در آیه 110مائده، خداوند به معجزات حضرت عیسی که درآیه (49/ آل عمران) ذکر شده، اشاره می نماید وچنین می گوید که این معجزات به اذن خدا صورت گرفته، وتو به اذن من مرده را زنده نمودی، کور مادرزاد را شفا دادی، بیماری برص را بهبود بخشیدی. 

 

 

محمدصادق حسینی بازدید : 99 شنبه 30 آذر 1392 نظرات (0)
 
اینك قریب چهل روز از غروب غم فزای شهادت شقایق‌ها می‌گذرد؛ و اینك از صدای نحص شلاق خزان بر پیكر آلاله‌ها، اربعینی می‌گذرد و اسارت، سیلی، غربت، فریاد و بیدارگری سهم حاملان پیغام قاصدك های عترت و عظمت شد. 


از آن روز تا امروز چهل روز در سوگ ابرمردی نشستیم كه حیات اسلام مدیون رگ‌های پاره پاره اوست. قصه سر و نیزه، قصه لب‌های خونین و قرآن، قصه سیلی و صورت گلگون كودك غمگین و تمام حقیقت هایی كه هر سال از پرده چشمان ما می گذرد را شنیده ایم. 

اربعینی با دختر كوچك حسین (ع) مهر را در آغوش گرفتیم، ناله زدیم، درد دل‌ها گفتیم و شكوه‌ها روانه كردیم. اربعینی از عمق جان، فریاد یا حسین كشیدیم، بر سینه زدیم و خنده را حرام كردیم. 

كربلا؛ این خارستان خشك و بی‌آب، دریای انسانیت و كمال است، اقیانوس بی كرانه‌ای است كه در آن گوهر همه عظمت‌ها و خوبی‌ها به رنگ مظلومیت، یافتنی است؛ اما غواص قهار می‌طلبد. و هر كدام به فراخور حالمان از كربلا، محرم، عاشورا و اربعین، برداشتی داریم و بر اساس آن قضاوتی ....

در زیارت اربعین پیرامون فلسفه آن آمده است: و بذل مهجته فیك لیستنقذ عبادك عن الجهاله و حیره‌الظلاله: حسین علیه السلام خون قلبش را به آستان الهی هدیه داد تا بندگان را از ظلمت جهل و نادانی و حیرت گمراهی رهایی بخشد. 

و شیعه همیشه و در تمامى روزهاى سوگوارى حضرت سیدالشهداء علیه ‌السلام و از آن جمله روز اربعین آن حضرت، در زیارت و اقامه ماتم و عزادارى كوتاهى نكرده و از اینجاست كه امام حسن عسكرى ‏علیه‏‌السلام زیارت اربعین را از علایم ایمان شمرده است. 

آرى، تنها زیارت اربعین سیدالشهداء علیه‏ السلام است كه مؤمن خالص را از دیگران تمیز مى‏دهد، و دوستان اهل بیت‏ علیهم‏ السلام را از غیر آنان جدا مى ‌كند. و مؤمن واقعى كسى است كه نگذارد آثار نهضت‏ حسین ‏علیه‏ السلام فراموش شود و در قدردانى و شركت در هدف آن حضرت كوتاهى نورزد. 

پیروان و دوستان امام حسین ‏علیه‏ السلام امیدوارند تا از این طریق مشمول این حدیث نبوى شوند كه جابر بن عبدالله انصارى - از صحابه رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم و نخستین زائر قبر حضرت ابا‏‌عبدالله در اولین اربعین سیدالشهداء روایت كرده است: «كسى كه قومى را دوست دارد با آنها محشور مى ‌شود و كسى كه عمل قومى را دوست دارد با ایشان شریك مى‌‏باشد».

 

محمدصادق حسینی بازدید : 86 شنبه 30 آذر 1392 نظرات (0)

 

اس ام اس تبریک شب یلدا (4)

 

امشب جایی نری میخوام بشمرمت

جوجو یلدات مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

محفل آریاییتان طلایی ، دلهایتان دریایی ، شادیهایتان یلدایی ، پیشاپیش مبارک باد این شب اهورایی 
روی گل شما به سرخی انار

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب یلدا شب بزم و سرور است / شبی طولانی و غمها بدور است 
شباهنگام تا وقت سحرگاه / بساط خنده و شادی چه جوراست 
یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب یلدا همیشه جاودانی است / زمستان را بهارزندگانی است 
شب یلدا شب فر و کیان است / نشان از سنت ایرانیان است 
یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست 
شب یلدا مبارک!

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر / زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر 
شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق / رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق 
شب یلدایتان پرستاره و پر خاطره باد

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

باور به نور و روشنایی است ، 
که شام تیره ،از دل شب یلدا 
جشن مهر و روشنایی به ما هدیه میدهد 
یلدایتان مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها 
یلدایتان رویایی 
روزهایتان پر فروغ 
شبهایتان ستاره باران! 
میان دوستان افتاده ای تک / رخت هندونه ،زلفت عین پشمک! 
برایت می زنم اینک پیامک / شب یلدای تو ای گل! مبارک!

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب شما به شیرینی هندوانه 
خندتون مثل پسته 
و عمرتون به بلندی یلدا 
شب یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی 
بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند. 
یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

محمدصادق حسینی بازدید : 115 شنبه 30 آذر 1392 نظرات (0)

شعر شب یلدا

 


در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام

در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام

کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست

کوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده ام

مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام

در بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده ام

در همان یلدا مرا تا صبح،دل زد فال عشق

فال آمد خسته ای از این که یارت مانده ام

فــــــــال تا آمد مرا گفتی که دیگر،مرده دل

وز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده ام

خوب می دانم قماری بیش این دنیا نـبود

من ولی در حسرت بُردی،خمارت مانده ام

سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز

از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام./

محمدصادق حسینی بازدید : 90 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)
محمدصادق حسینی بازدید : 92 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)
محمدصادق حسینی بازدید : 91 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)
امتحانات سال چهارم «پیش دانشگاهی» رشته ریاضی
 سال چهارم «رشته ریاضی»
 معارف اسلامی
حساب دیفرانسیل و انتگرال
 شیمی
 فیزیک چهارم      نمونه اول      نمونه دوم
 زبان فارسی
گسسته
 زبان خارجی
 هندسه تحلیلی
 
محمدصادق حسینی بازدید : 92 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

سئوالات امتحانات دیماه 1390 به ترتیب برنامه امتحانی
دانلود سئوال
دین و زندگی 1
 
دین و زندگی 2
دین و زندگی 3
 
ادبیات فارسی1
 
زبان فارسی2
 
ادبیات فارسی3
 
زبان انگلیسی1
 
آمار دوم ریاضی
 
زیست1 دوم تجربی
 
زبان انگلیسی3
 
مطالعات
 
هندسه1 دوم ریاضی
 
هندسه1 دوم تجربی
 
زیست شناسی2 سوم تجربی
 
عربی 1
 
ریاضی 2 دوم ریاضی
 
فیزیک 3
 
حسابان
 
ریاضی3
 
فیزیک 1
 
عربی2
 
شیمی3
 
شیمی 2
 
فیزیک 3 ریاضی
فیزیک 3 تجربی
ریاضی1
 
ادبیات فارسی2
 
عربی3
 
شیمی1
 
فیزیک 2
 
فیزیک 2
زبان فارسی3
 
زبان فارسی1
 
زبان انگلیسی2
 
تاریخ معاصر
 
علوم زیست و بهداشت
 
جغرافی
 
جبر و احتمال
 
آمار سوم تجربی
   
زمین شناسی
دانلود
محمدصادق حسینی بازدید : 100 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

           ترم دوم زیست شناسی (خرداد ماه 89) 

                ترم دوم زبان فارسی (خرداد ماه 89)

 

   ترم دوم  زبان خارجه (خرداد ماه 89)

 

  ترم دوم شیمی (خرداد ماه 89) 

 

  ترم دوم ریاضی (خرداد ماه 89)   

 

ترم دوم اجتماعی (خرداد ماه 89) 

 

 ترم دوم فیزیک (خرداد ماه 89) 

 ترم دوم دین و زندگی (خرداد ماه 89)

 

ترم دوم ادبیات فارسی (خرداد ماه 89)  

 ترم دوم زیست شناسی(خرداد ماه 88)

 

ترم دوم زبان فارسی(خرداد ماه 88) 

 ترم دوم زبان خارجه(خرداد ماه 88) 

 

ترم دوم شیمی(خرداد ماه 88) 

 ترم دوم ریاضی(خرداد ماه 88)

 

  ترم دوم فیزیک(خرداد ماه 88) 

 

 ترم دوم دین و زندگی(خرداد ماه 88)

 ترم دوم عربی(خرداد ماه 88)

 

 ترم دوم ادبیات فارسی(خرداد ماه سال88)

 ترم اول اجتماعی(دی ماه 1387) 

 

    ترم اول زیست شناسی(دی ماه 1387) 

 ترم اول زبان فارسی(دی ماه 1387)

 

 ترم اول زبان خارجه (دی ماه 1387)

 

 ترم اول شیمی(دی ماه 1387)

ترم اول فیزیک (دی ماه 1387)

           ترم اول دین و زندگی(دی ماه 1387) 

 

  ترم اول عربی (دی ماه 1387)

 

  ترم اول ادبیات فارسی(دی ماه 1387) 

  
محمدصادق حسینی بازدید : 89 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

 ترم دوم زیست شناسی(خرداد ماه 1389)

 

 ترم دوم زبان خارجه(خرداد ماه 1389)

 

  ترم دوم زبان فارسی(خرداد ماه 1389) 

 

ترم دوم شیمی(خرداد ماه 1389) 

 

ترم دوم ریاضی دوم تجربی (خرداد ماه 1389) 

 

ترم دوم ریاضی دوم ریاضی (خرداد ماه 1389)  

ترم دوم هندسه دوم تجربی (خرداد ماه 1389) 

ترم دوم  هندسه دوم ریاضی (خرداد ماه 1389) 

 

 ترم دوم فیزیک(خرداد ماه 1389)    

 

ترم دوم دین و زندگی(خرداد ماه 1389) 

 

ترم اول زیست شناسی(دی ماه 1387) 

ترم اول زبان فارسی(دی ماه 1387)  

ترم اول زبان(دی ماه 1387)

 

 ترم اول شیمی(دی ماه 1387) 

 

 ترم اول ریاضی(دی ماه 1387)

 

 ترم اول جغرافیا(دی ماه 1387) 

 

 ترم اول هندسه(دی ماه 1387)

 ترم اول فیزیک (دی ماه 1387)

 

  ترم اول دین و زندگی (دی ماه 1387) 

  ترم اول عربی(دی ماه 1387)

 

  ترم اول ادبیات (دی ماه 1387)

محمدصادق حسینی بازدید : 83 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

                   ترم اول عربی 3(دی ماه 90)

 

ترم اول زبان انگلیسی(دی ماه 90)

  ترم اول حسابان(دی ماه 90)

 

  ترم دوم عربی(خرداد ماه 89) 

 

     ترم دوم تاریخ ایران و جهان(خرداد ماه 89) 

ترم دوم فیزیک(خرداد ماه 89) 

ترم دوم هندسه(خرداد ماه 89)

 ترم دوم زمین شناسی(خرداد ماه 89)  

 

 ترم دوم جامعه شناسی(خرداد ماه 89)

 

ترم دوم زبان فارسی(خرداد ماه 89)

 

ترم دوم زیست شناسی(خرداد ماه 89) 

  ترم دوم ریاضی(خرداد ماه 89)

 

ترم دوم جبر و احتمال(خرداد ماه 89) 

ترم دوم حسابان(خرداد ماه 89)

 

ترم اول زبان فارسی(دی ماه 1387) 

 

 ترم اول زبان خارجه(دی ماه 1387)

 

ترم اول تاریخ ایران و جهان(دی ماه 1387) 

 

ترم اول تاریخ ادبیات (دی ماه 1387) 

 

ترم اول تاریخ معاصر(دی ماه 1387)

ترم اول شیمی(دی ماه 1387)   

 

ترم اول ریاضی (دی ماه 1387)   

 

ترم اول روانشناسی(دی ماه 1387) 

ترم اول جغرافیا(دی ماه 1387)  

 

ترم اول حسابان(دی ماه 1387)

 

ترم اول هندسه(دی ماه 1387)

ترم اول جامعه شناسی(دی ماه 1387) 

 

ترم اول جبر و احتمال (دی ماه 1387) 

ترم اول فیزیک (دی ماه 1387)

ترم اول فلسفه و منطق(دی ماه 1387)

 ترم اول دین و زندگی(دی ماه 1387) 

 ترم اول آرایه ها(دی ماه 1387)

 

 ترم اول عربی(دی ماه 1387)  

 ترم اول آمار(دی ماه 1387) 

 

 ترم اول ادبیات فارسی(دی ماه 1387) 

محمدصادق حسینی بازدید : 113 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)
محمدصادق حسینی بازدید : 97 جمعه 22 آذر 1392 نظرات (0)
محمدصادق حسینی بازدید : 95 پنجشنبه 21 آذر 1392 نظرات (0)

۵ نکته اخلاقی در یک حدیث زیبا

داستان بسیار ارزشمند یکی از انبیاء الهی در وصف :

غضب ، عمل صالح با اخلاص ، نصیحت ، حاجتمند ، غیبت

* * * * * * * * * * * * *

ابو الصّلت هروىّ گوید : از امام رضا علیه السّلام شنیدم که فرمود:

خداوند- عزّ و جلّ- به یکى از انبیایش وحى فرمود که: فردا صبح، اوّلین چیزى را که دیدى، بخور، و دومى را پنهان کن، و سوّمى را قبول کن، و چهارمى را ناامید نکن و از پنجمى فرار کن.

 فردا صبح، حرکت کرد و در راه به کوهى سیاه و بزرگ برخورد کرد، ایستاد و گفت: پروردگارم- عزّ و جلّ- مرا امر فرموده که این را بخورم و (از این فرمان) متحیّر ماند، سپس با خود گفت: پروردگارم جلّ جلاله مرا به چیزى امر میکند که توان آن را داشته باشم. آنگاه بطرف آن حرکت کرد که آن را بخورد، و هر قدر که به آن نزدیک مى‏شد، کوه کوچکتر میگردید تا به آن رسید و آن را به اندازه یک لقمه یافت، آن را خورد و از هر غذایى لذیذتر یافت.

سپس حرکت کرد و تشتى از طلا یافت و گفت: پروردگارم مرا امر فرموده که این را پنهان کنم، حفره‏اى حفر کرد و تشت را درون آن قرار داد و خاک بر آن ریخت و حرکت کرد، پشت سر خود را نگاه کرد و متوجّه شد که تشت نمایان شده است، با خود گفت: من، کارى را که پروردگارم دستور ....

تعداد صفحات : 3

درباره ما
این سایت مطعلق به دبیرستان آیت الله مشکینی می باشد جهت رفاه حال بچه ها و براورده شدن نیاز های مدرسه و قدم گذاشتن در مسیر پیشرفت دبیرستان است . آدرس دبیرستان : باجک - کوچه 3 - دبیرستان آیت الله مشکینی (ره)....... با تشکر محمدصادق حسینی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا از کادر اجرایی دبیرستان راضی هستید ؟
    پیوندهای روزانه
    ورود نویسنده

    توضيح درباره لينک

    توضيح درباره لينک

    توضيح درباره لينک

    توضيح درباره لينک
    آمار سایت
  • کل مطالب : 142
  • کل نظرات : 15
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 14
  • آی پی امروز : 20
  • آی پی دیروز : 52
  • بازدید امروز : 31
  • باردید دیروز : 128
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 657
  • بازدید ماه : 1,370
  • بازدید سال : 8,900
  • بازدید کلی : 140,215
  • آمار الکسای سایت